بيماري سفيدك پودري كه عامل آن قارچ Podosphaera fusca است، از بيماري هاي مهم كدوييان است و رايج ترين روش كنترل آن استفاده از قارچكش ها مي باشد. اما اثرات جنبي كاربرد قارچكش ها، يافتن روش هاي ديگري را براي كنترل بيماري ضروري مي سازد كه از جمله آنها القا مقاومت در گياه قابل ذكر است. در اين پژوهش اثر شش تركيب شيميايي اسيبنزولار- اس- متيل (ACI)، اسيد بتاآمينوبوتريك (BABA)، اسيد ساليسيليك (SA)، اسيد نيكوتينيك (NA)، فسفات دي پتاسيم (K2P) و عصاره گياه Reynoutria sachalinensis (Bs) در القا مقاومت در خيار (رقم سوپردامينوس) عليه بيماري سفيدك پودري بررسي شد. براي بررسي اثر تركيبات در القا مقاومت، محلول آنها بر پشت و روي برگ هاي گياه پاشيده شد و 24 ساعت بعد سوسپانسيون اسپور بيمارگر روي گياه مايه زني گرديد. براي بررسي امكان القا مقاومت سيستميك، محلول تركيب بر پشت و روي اولين برگ حقيقي گياه پاشيده شد و 24 ساعت بعد سوسپانسيون اسپور بيمارگر روي اولين و دومين برگ مايه زني گرديد. ده روز بعد ميانگين تعداد لكه بيماري در واحد سطح برگ هاي مايه زني شده محاسبه گرديد. نتايج نشان داد كه كليه اين تركيبات وقتي يك روز قبل از مايه زني بيمارگر روي بوته به كار رفتند، شدت بيماري را كاهش دادند، گرچه ميزان تاثير آنها متفاوت بود. ACI و Rs بيماري را بيش از 95% (نسبت به شاهد) كنترل كردند، BABA و K2P با 50 تا 70 درصد كنترل، تاثير نسبي در جلوگيري از آلودگي داشتند و SA و NA با كمتر از 35% كنترل، تاثير قابل توجهي در كاهش آلودگي نداشتند. از نظر كنترل سيستميك بيماري، ACI كاملا موثر بود، BABA و K2P تاثير سيستميك نسبي نشان دادند يعني كنترل بيماري روي برگ دوم حدود 70 تا 80 درصد كنترل در برگ اول بود. Rs، SA و NA از نظر كنترل سيستميك بسيار ضعيف (كمتر از 30% برگ اول) بودند. در آزمايش هاي مزرعه اي نيز اثر سيستميك اسيبنزولار در كنترل بيماري برابر با موثرترين قارچكش ها يعني پنكونازول و هگزاكونازول بود و با آنها در يك گروه آماري قرار گرفت. مجموع نتايج نشان داد كه ACI وRs تركيبات موثري براي القا مقاومت خيار در برابر سفيدك پودري هستند.
در اين تحقيق تاثير قارچ كش هاي جديد اوپوس (اوپوكسي كونازول) و مقايسه آن با سموم قارچ كش هاي متداول عليه سفيدك پودري چغندر قند در استان هاي آذربايجان غربي و كرمانشاه طي دو سال مورد بررسي قرار گرفت. آزمايش در قالب طرح بلوك هاي كامل تصادفي با پنج تيمار در چهار تكرار اجرا شد. تيمارهاي آزمايش سموم دينوكاپ، سولفور (گوگرد و تابل)، كاليكسين، اوپوس و شاهد (آبپاشي) بودند. يادداشت برداري نهايي از درجه آلودگي تيمارها با مقياس 6-1 كه در آن نمره يك بدون آلودگي و نمره شش آلودگي 100-81 درصد بود، با فاصله زماني 15 روز بعد از آخرين سمپاشي صورت گرفت. تجزيه و تحليل نتايج با استفاده از آزمون چند دامنه اي دانكن نشان داد كه در آذربايجان غربي، در هر دو سال اختلاف تيمارهاي سمپاسي شده از نظر آلودگي به بيماري سفيدك پودري با شاهد در سطح يك درصد و پنج درصد معني دار بود. مقايسه ميانگين درجه تاثير تيمارهاي آزمايشي نشان داد كه قارچ كش اوپوس بيشترين تاثير را در كنترل بيماري سفيدك پودري چغندرقند داشته است. در آزمايش كرمانشاه در سال اول به علت پايين بودن شدت بيماري در مزارع منطقه اختلاف معني داري بين تيمارها مشاهده نگرديد ولي در سال دوم، اختلاف تيمارهاي سمپاشي شده با شاهد در سطح يك و پنج درصد معني دار بود. از نظر عملكرد و درصد قند ريشه نيز تيمارهاي سمپاسي شده به شاهد ارجحيت داشتند.
بیشترین و وسیع ترین مطالعات در مورد عوامل ضدقارچی طبیعی روی فیتوالکسین ها(Phytoalexin) انجام شده است. هر چند اکنون عوامل دیگری شامل کیتینازها(Chitinases) ،بتاگلوکانازها (β(1,3) glucanases)،لکتین های متصل به کیتین ، زآمایتین ها(Zeamatins) ،تیونین ها (Thionins)و پروتئین های غیر فعال کننده ریبوزوم، به عنوان تنظیم کننده های مهم قارچی شناخته شده اند، لیکن بعضی، از قبیل تیونین ها و پروتئین های غیر فعال کننده ریبوزوم، به این دلیل که میزان سمیت بالا و غیر قبولی برای *****داران دارند، امکان توسعه آنها به عنوان قارچ کش محدود است، بقیه نیز فعالیت ضد قارچی ضعیفی از خود نشان می دهند. تحقیقات اخیر پروتئین هایی را یافته است که خاصیت سمیت اختصاصی علیه قارچ ها دارند و حداقل مشابه تریازول و هگزاکونازول علیهC. Beticola روی چغندر قند تا دو هفته بعد از استفاده موثر هستند.
در يك آزمايش صحرايي، كارايي شش استرين از باكتري Bacillus كه از مزارع گندم استان هاي مركزي، گلستان و مازندران و 11 استرين از باكتري فلورسنت از جنس Pseudomonas كه از مزارع كرج و استان مركزي جداسازي شده بود براي كنترل بيولوژيك بيماري سياهك سخت جو (Ustilago hordei) با استفاده از طرح بلوك هاي كامل تصادفي و با 3 تكرار در مزرعه در روي جو رقم كارون در كوير مورد بررسي قرار گرفت. نتايج نشان داد كه استرين هاي (B2) Bacillus lichniformis و B. cereus (B3) بيماري را كاملاً كنترل كردند. درصد آلودگي جو به اين بيماري در تيمارهاي Bacillus sp. (B1) ،B. cereus (B4) ، B. subtilis (53) و
B. subtilis 71 بين 119/0 تا 617/0 متغير بود و به طور معني داري كمتر از شاهد آلوده بود (0.01 < P).
در بين استرين هاي Pseudomonas استرين هاي Pseudomonas fluorescens bio V (C15)،
P. fluorescens bio V (E2) ، P. fluorescens (D11) و P. fluorescens bio I (32) با 13/0 تا 207/0 درصد آلودگي بيشترين اثر را در كنترل بيماري داشتند. ساير استرين هاي Pseudomonas مورد آزمايش نيز در كنترل بيماري مؤثر بوده و با شاهد آلوده اختلاف معني دار داشتند.
در خصوص کود های بیولوژیک(زیستی) باید گفت کود های بیولژیک حاوی باکتریها و قارچهای مفیدی میباشند که برای اهداف خاصی استفاده می شوند.از این موارد می توان به تثبیت ازت – رها سازی یون فسفات، آهن ،پتاسیم و.. از ترکیبات نامحلول انها اشاره نمود.این با کتریها معمولا در اطراف ریشه گیاه استقرار یافته و به گیاه در جذب عناصرغذایی کمک می نماید.این گونه کودها منشاء طبیعی دارند و معمولا از خاک گرفته می شوند.کود های بیولوژیک دیگر الودگی کود های شیمیایی را ندارد و باعث کاهش الودگی کود های شیمیایی هم می شود این کودها باعث بهبود ساختمان خاک ،افزایش محصول و کاهش بیماریها می شوند.شرکت های مختلفی در این زمینه فعالیت دارند و از مشهورترین این شرکتها در ایران می توان به زیست فناور سبز اشاره نمود و از محصولات انها می توان به کود زیستی فسفاته بارور 2 اشاره نمود. موسسه فن اوری زیستی اسیا هم در این زمینه فعالیت گسترده ای دارداین موسسه همچنین در تولید حشره کش های بیولوژیک فعالیت دارد از کود های بیولژیک این موسسه می توان به کود بیولوژیک ازتو باکتر(نیتروکسن– ازتو باکتر مایع) ،بیووم پلاس(حل کننده فسفات)،ریزو چک پی،بیووم ، سوپر نیترو و...و از حشره کش های بیولوژیک بی تورین رانام برد.قارچ کش بیو لوژیک بیوسوبتیل نیز از این موارد می باشد.