همه چیز درباره “دلبستگی شغلی”

«دلبستگی شغلی یک حالت شخصی عالی برای سازمان تلقی می شود. و ممکن است بیشتر در مورد چگونگی ارتباط افراد با شغل جاریشان باشد تا در مورد روابطشان با سرپرستان».

  « داشتن کارکنانی با دلبستگی شغلی بالا ممکن است به سازمان سود برساند زیرا وقتی که افراد در کارشان غوطه ور می شوند انگیزش آنها افزایش می یابد، که این خود ممکن است ﺘﺄثیر مثبتی بر عملکرد شغلی آنها بگذارد» (ژانت مانتلر و استیون مورفی ،٢٠٠٥).

   به طور کلی دلبستگی شغلی هم بر فرد و هم بر سازمان ﺘﺄثیر می گذارد . از نظر سازمانی دلبستگی شغلی به عنوان کلیدی برای گشودن انگیزش کارمندان و افزایش تولید محسوب می شود و از نظر فردی دلبستگی شغلی به عنوان کلیدی برای انگیزش ، عملکرد ، رشد فردی و رضایت در محل کار محسوب می شود .

   دلبستگی شغلی به اثر بخشی سازمانی ، تولید و روحیه ی کارمندی به شکل مهمی از طریق درگیر کردن کارمندان به طور عمیق در کارشان و همچنین از این طریق که  کار را یک تجربه ی با معنا و کامل می سازد کمک می کند (روگلبرگ ، ٢٠٠٧، ص٣٩٧)

تعاریف :

   دلبستگی شغلی همانند سایر اصطلاحات رایج در روانشناسی واجد یک تعریف خاص و منحصر به فرد نمی باشد. در اینجا به چند نمونه از این تعاریف اشاره می شود:

_« لوداهل و کجنر (١٩٦٥) واژه ی دلبستگی شغلی را به عنوان درونی کردن ارزش خوبی و اهمیت کار در ارزش های شخص تعریف کرده اند» (میشرا و شاین ،٢٠٠٥،ص٧).

_« دلبستگی شغلی اشاره دارد به توصیفی از شغل فعلی فرد و گرایش دارد تابعی از آن مقداری باشد که شغل میتواند نیاز های کنونی فرد را ارضا کند» (کانونگو،١٩٨٢، ص٣٤٢ به نقل از کارملی ،٢٠٠٥،ص ٤٥٧).

_« دلبستگی شغلی اشاره دارد به درجه ای که بر حسب آن فرد به طور روانشناختی مجذوب، درگیر و مرتبط با شغل کنونی اش می شود» ( پائولای ات ال،١٩٩٤،ص     ٢٢٥ به نقل از روتنبری و موبرگ ،٢٠٠٧،ص ٢٠٣).

_« دلبستگی شغلی به همانند سازی روانشناختی با شغل یا به درجه ای که بر حسب آن شغل مرکز هویت شخص می شود اشاره دارد» (روگلبرگ ،٢٠٠٧ ،ص ٣٩٧)

عوامل مٶثر بر دلبستگی شغلی :

   دلبستگی شغلی با انگیزش و خشنودی شغلی رابطه ی تنگاتنگی دارد. معمولاً دلبستگی شغلی از خشنودی شغلی مهم تر است . دلبستگی شغلی به خصوصیات شخصی و ماهیت وظایف کاری وابسته است .

  « مهمترین ویژگی های شخصی در دلبستگی شغلی عبارت اند از : سن ، نیاز به رشد و اعتقاد به اخلاق کاری سنتی» .

   کارگران مسن شاید به دلیل دارا بودن مسئولیت و چالش بیشتر و فرصت کافی برای ارضای نیازهای رشد ، معمولاً بیشتر به شغل خود دلبسته اند . کارگران مسن تر همچنین تمایل دارند که به ارزش سخت کار کردن پای بند تر باشند .

   «به دلیل اینکه نیازهای رشد در دلبستگی شغلی اهمیت دارند در نتیجه آن ویژگی های شغلی که ارضای نیازهای رشد را فراهم می کنند ، رابطه زیادی با دلبستگی شغلی دارند .این ویژگی ها عبارتند از : برانگیختگی ، اختیار ، تنوع ، هویت وظیفه ، بازخورد و مشارکت» (مهداد، ١٣٨١،ص ١٧٢).

   «عوامل اجتماعی شغل نیز می تواند دلبستگی شغلی را تحت ﺘﺄثیر قرار دهد . کارکنانی که در گروه ها کار می کنند ، دلبستگی  شغلی بالایی را گزارش نموده اند تا کارکنانی که به تنهایی کار می کنند . مشارکت در تصمیم گیری ، به وسعتی که کارکنان از اهداف سازمانی حمایت می کنند با دلبستگی شغلی ارتباط دارد . احساس موفقیت و پیشرفت در شغل نیز سطح دلبستگی شغلی فرد را افزایش می دهد» (همان منبع ، ص١٧٣ ).

   همچنین عوامل موقعیتی دیگری مانند : طراحی شغل ، جو روانشناختی و سازمانی و سبک مدیریت نیز ﺘﺄثیرات مهمی بر دلبستگی شغلی کارمند دارند. عامل طراحی شغل به نظر می رسد ﺘﺄثیر قوی تری بر دلبستگی شغلی افرادی که تمایل بیشتری به ارضای نیازهای سطح بالای روانشناختی دارند ، می گذارد (روگلبرگ ، ٢٠٠٧،ص ٣٩٧).

ویژگی های افراد دلبسته به شغل :

   فرد دلبسته به شغل به عنوان کسی که شغلش یک جزء لازم  برای تعریف از خودش است توصیف میشود. و به همین ترتیب بسیاری از نظریه پردازان این طور فرض کرده اند که این افراد تلاش اساسی خود را در جهت دستیابی به اهداف سازمانی به کار می برند و کمتر احتمال دارد که شغل خود را ترک کنند .

   به طور عکس در مورد افرادی که کمتر به شغل خود دلبسته اند فرض شده است که احتمال ترک سازمان و دریغ داشتن تلاش خود در شغل بیشتر است و همچنین این افراد احتمال بیشتری دارد که انرژی خود را در وظایف خارج از حیطه کارش به کار برد و یا به فعالیت های گوناگون نامطلوب در شغل بپردازد ( روتنبری و موبرگ ، ٢٠٠٧،ص٢٠٣).

   افرادی که دلبسته به شغل هستند کار یک جنبه مرکزی از هویت شخصی شان است و به طور عمیقی به کارشان کشش دارند و شیفته آن هستند و اغلب به مسایل مربوط به شغلشان فکر می کنند حتی وقتی که کار نمی کنند.

   این افراد رضایت شان از شغل بیشتر است و بیشتر به شغل ، حرفه ، وسازمانشان متعهد هستند.آنها به ندرت به تغییر کارفرمایشان فکر می کنند و عموماً معتقدند که اهداف شخصی شان با اهداف سازمانی شان سازگار است ( ژانت مانتلر و استیون مورفی ، ٢٠٠٥) .

   «افرادی که به شغل خود دلبسته می شوند در کارشان پتانسیلی برای ارضای نیازهای سطح بالای روانشناختی خود می یابند ( مثلاً برای رشد ، پیشرفت ، معنا داری ، شناسایی و ایمنی) . دلبستگی شغلی عملکرد افراد را به وسیله ی برانگیختن آنها به اعمال تلاش بیشتر و استفاده از خلاقیت شان برای حل مشکلات و هوشمندانه کار کردن ، افزایش می دهد» (روگلبرگ ،٢٠٠٧،ص ٣٩٧).

   بر حسب صفات شخصیتی ،افراد دلبسته به شغل گرایش دارند به این که در انگیزش درونی و عزت نفس بالا باشند و معتقدند که تجربه کار ارزشی نهایی در خودش دارد.این افراد کار را با معنا و پر چالش می یابند و در وظایف پیچیده که تنوعی از مهارت ها را به کار می برد کار می کنند .

   افراد دلبسته به شغل به طور معمول رضایت شغلی بیشتری تجربه می کنند ، مخصوصاً با محتوای شغل که آنها ذاتاً آن را رضایت بخش می یابند . این رضایت شغلی حتی مواقعی که سرپرستان توجهی به آنان ندارند یا کم حرف و یا استبدادی هستند ،غالب است.

   «از طرف دیگر دلبستگی شغلی به نظر نمی رسد که اثرات جانبی منفی سیستماتیکی مانند : بیماری های فیزیکی ، اجتماعی و روانشناختی که از همانند سازی شدید فرد با کارش ناشی می شود را ایجاد کند. استرس ، اضطراب ، شکایات جسمانی و تعارضات خانواده – کار به نظر نمی رسد به طور نظامداری مرتبط با دلبستگی شغلی باشد».

   «همچنین این افراد به نظر نمی رسد که نسبت به افراد کمتر دلبسته به شغل ، از زندگی به طور کلی بیشتر راضی باشند و یا در سایر فعالیت های خارج از کار به درجه ی بالایی دلبسته باشند» (روگلبرگ ، ٢٠٠٧،ص ٣٩٧-٣٩٨).

روش های پرورش دلبستگی شغلی:

   با توجه به ویژگی های افراد دلبسته ی شغل می توان نتیجه گرفت که پرورش دلبستگی شغلی برای سازمان نتایج مثبتی به بار خواهد آورد و می تواند کلیدی برای کسب مزیت رقابتی در بازار برای سازمان باشد .

   تحقیقات دو نوع عامل سازمانی را که به ارتقا درگیری شغلی میتوانند کمک کنند پیشنهاد کرده اند:

١)جو روانشناختی

٢)اقدامات و سیاست های منابع انسانی

جو روانشناختی :

   جو روانشناختی بر چگونگی درک کارکنان از محیط سازمانی که در آن کار می کنند اثر می گذارد.در واقع جو روانشناختی بر درک ارتباط جنبه های محیطی کار با ارزش ها و اهداف و رفاه فردی کارکنان ﺘﺄثیر دارد.

   «دو بعد جو روانشناختی که با ارتقا دلبستگی شغلی رابطه دارد : امنیت روانشناختی و معناداری هستند».کارکنان محیط کار خود را وسیله ای برای دستیابی به اهداف و نیازهایشان درک می کنند هنگامی که آنها را در بر دارنده ی امنیت روانشناختی و معنا داری تجربه

امنیت روانشناختی :

    سه عنصر اساسی که می توانند امنیت روانشناختی شغلی را تامین کنند عبارتند از : مدیریت حمایتی ٬ وضوح نقش ٬ اظهار وجود (روگلبرگ ، ٢٠٠٧،ص ٣٩٨).

مدیریت حمایتی :

   یک سبک مدیریت حمایتی باعث می شود افراد بتوانند در شغل خود تلاش کافی داشته باشند و احتمالا خطر کنند و همچنین خود کنترل لازم روی کارشان را داشته باشند وهر جایی که نیاز بود دست به اقدامات نوآورانه و خلاقانه بزنند والبته ترسی از انتقام مدیر و مواخذه وی نداشته باشند.

وضوح نقش :

    وضوح نقش نیز به نوبه خود در ایجاد ارامش روانی افراد از این نظر که آنها می دانند وظایفشان چیست و چه اقداماتی از آنها انتظار می رود و پیوسته در اضطراب رو به رو شدن با وظایف ناشناخته به سر نخواهند برد تاثیر به سزایی دارد.

اظهار وجود :

   اظهار وجود هنگامی میسر می شود که افراد بتوانند در کارشان جنبه های فردی خود را ابراز کنند . در این صورت است که افراد می توانند شغل خود را درونی کرده وبا آن به عنوان یک جنبه اصلی از مفهوم خود رفتار می کنند.

معنا داری :

   کارکنان هنگامی شغل خود را با معنا درک می کنند که شغل آنها ویژگی های چالش انگیزی ٬ ارزشمندی و پاداش متناسب را دارا باشد.همچنین هنگامی که افراد حس مشارکت در دستیابی به اهداف سازمانی داشته باشند و کار را وسیله ای برای یادگیری و کسب مهارت بیابند ، شغل خود را بیشتر معنا دار می یابند

اقدامات و سیاست های منابع انسانی :

   اقدامات و سیاست های منابع انسانی به طور نزدیکی با جو روانشناختی مرتبط است وتاثیر مهمی بر دلبستگی شغلی و تولید و عملکرد سازمانی دارد.

   «فعالیت های منابع انسانی ٬ فعالیت های عینی و واقعی سازمان را در رابطه با کارکنان ارائه می دهد» ( روگلبرگ ، ٢٠٠٧، ص ٣٩٨).

  « تحقیقات به وسیله جفری پی ففر و مارک هوسیلند عناصر زیر را به عنوان کلیدهایی برای افزایش انگیزش و دلبستگی شغلی و عملکرد نشان می دهند»:

استخدام انتخابی

   شرکت هایی که در ارتقا دلبستگی شغلی موفق هستند ٬ شرکت هایی هستند که از میان تعداد زیاد متقاضیان شغل آنهایی را انتخاب می کنند که اهداف و ارزش های سازمان را بهتر منعکس می کنند. در اصل ، آنها کوشش می کنند تا نسبت کوچکی ازمتقاضیان را با بیشترین آمادگی برای دلبستگی شغلی و انگیزش و بهره وری بالا انتخاب کنند .

آموزش

   شرکت هایی که دلبستگی شغلی را به طور موثری ارتقا می دهند به آموزش به طور مداوم و مستمر می پردازند و خود را محدود به آن آموزش های ابتدایی کارکنان در بدو ورود و آموزش های به منظورشناساندن سازمان به کارکنان ، نمی کنند.

پاداش مناسب و مشروط

  « شرکت هایی که دلبستگی شغلی را پرورش می دهند عموما دستمزد خوبی به کارکنان می دهند و آنها را در سود و منفعت سازمان سهیم می کنند».

کاهش تفاوت های جایگاهی

   «افزایش میزان کار گروهی و روح جمعی در سازمان با به حداقل رساندن تفاوت های جایگاهی بین مدیران اجرایی و سایر کارکنان حاصل می شود که خود به افزایش دلبستگی شغلی کمک می کند. وقتی مدیران اجرایی از ارائه ی جایگاه های برجسته صرف نظر کنند ، کارکنان در سطوح پایین چارت سازمانی می توانند دقیق تر با آنها آشنا شوند و از طریق آنها با سازمان آشنا شوند» .

تیم های خود گردان

   در این گونه تیم ها همه کارکنان با هم همکاری می کنند واحساس تعهد در آنها زیاد است و این به این معناست که افراد در این تیم ها از مسئولیت خود شانه خالی نمی کنند (آنچنان که گاهی در ساختار سلسله مراتبی دیده میشود). شرکت هایی که دلبستگی شغلی بالایی را پرورش میدهند اغلب همه ی وظایف کاری را به عنوان کار تیمی ساخت می دهند.

تسهیم اطلاعات

   «کارکنان احتمال دارد که به میزان بیشتری با شغل و سازمان خود همانندسازی کنند وقتی که سازمان اطلاعات درباره عملیات و عملکردش را به طور آزاد بین کارکنان تقسیم کند.این تقسیم اطلاعات سهم شخصی شان را در سازمان بر جسته می کند وبه آنها شاخص هایی میدهد که به وسیله آنها تلاش هایشان را در پیگیری اهداف سازمانی هدایت کنند» (روگلبرگ ، ٢٠٠٧،ص ٣٩٨-٣٩٩)

یافته های پژوهشی :

   پیرامون مفهوم دلبستگی شغلی تحقیقات گسترده ای انجام شده است . در زیر به چند نمونه از این تحقیقات که در طی ٥ سال گذشته انجام شده اند اشاره می شود :


منبع : http://ioweb.ir

TOP