خلاقیت
مقدمه:
كليدي ترين مساله در جامعه ما و تمام جوامع در حال توسعه ،خلاقيت است .خلاقيت ميلي ذاتي است كه در وجود انسان به وديعه نهاده شده است .هرگاه با رهبران سازمانی صحبت کنید، کلماتی همچون “خلاقیت” و “نوآوری” را از زبان آنان خواهید شنید. اما برای بسیاری از افراد، این کلمات تنها در حد شعارهای رایج هستند. واقعاً تعداد اندکی میدانند که چگونه نوآوری و خلاقیت را در سازمانشان توسعه دهند. حتی تعداد کمتری میدانند که چگونه چنین کاری را انجام دهند. خلاقیت و نوآوری لازمه و پیش درآمد توسعه و پیشرفت و تعالی یک سازمان و جامعه است و آگاهی از متون و تکنیک های آن ضرورتی اجتناب ناپذیر برای مدیران – کارکنان و پژوهشگران علاقه مند است . امروزه خلاقيت و نو آوري نه به عنوان يك نياز بلكه به عنوان شرط بقاء هر سازمان یا جامعه تلقي گرديده و بر آموزش و كسب مهارت هاي لازم در بكارگيري اين استعداد ويژه بشري تاكيد بسياري شده است.
تعریف خلاقیت سازمانی:
- مجموعه توانايي ها و خصيصه هايي كه منجر به ارائه كيفيت هاي تازه اي از مفاهيم و معاني گرديده و منشاء ابتكارات و نوآوري ها مي باشد مطرح است.
- خلاقیت در سازمانها را باید به عنوان فرآیندی تعریف کرد که به موجب آن ایدههای جدیدی که نوآوری را میسر میسازند، توسعه مییابند.
- ارائه فکر و طرح نوین برای بهبود ارتقای کمیت یا کیفیت فعالیتهای سازمان.
- آفرینش آمیزه ای بدیع برای حل تناقضات ، درقالب یک ایده است که خارج از محدوده جواب موجود قرار می گیرد.
- ارائه کیفیت های تازه ای ازمفاهیم و معانی است.
- شکل دادن تجربه هادر سازمان بندی های تازه است.
ضرورت و اهمیت خلاقیت:
الف: نقش و اهمیت خلاقیت از جنبه فردی
۱- عامل رشد و شکوفایی استعداد ها و سوق دهنده به سوی خود شکوفایی
۲- عامل موفقیت فردی ، شغلی و اجتماعی
ب: نقش و اهمیت خلاقیت از جنبه سازمانی
۱- عامل پیدایش سازمان ، تولیدات و خدمات
۲- عامل افزایش کمیت وکیفیت تولیدات و خدمات ، تنوع تولیدات و خدمات
۳- عامل کاهش هزینه ها ، ضایعات و اتلاف منابع
۴- عامل تحریک و تشویق حس رقابت
۵- عامل کاهش بوروکراسی اداری (کاهش پشت میزنشینی ومشوق عمل گرایی)
۶- عامل افزایش انگیزش کاری کارکنان سازمان ، ارتقای سطح بهداشت روانی و رضایت شغلی کارکنان سازمان
۷- عامل موفقیت مجموعه مدیریت و کارکنان سازمان
تصورات قدیمی وغلط راجع به خلاقیت
- خلاقیت به ندرت اتفاق می افتد.
- خلاقیت تنها در افرادی با ضریب هوشی بالاوجود دارد.
- خلاقیت قابل بررسی نمی باشد.
- منشا خلاقیت در سمت راست مغز وجود دارد .
- خلاقیت مرموز است .
- خلاقیت قابل یادگیری نمی باشد .
پیامد افزایش خلاقیت در سازمانها
- ارتقای کمیت و کیفیت خدمات
- کاهش هزینه ها
- جلوگیری از اتلاف منابع
- کاهش بوروکراسی و باتبع افزایش کارآیی و بهره وری
- ایجاد انگیزش
- رضایت شغلی در کارکنان
تاثیر خلاقیت فردی بر سازمان
يكي از راههاي موفق موجود براي سازمانها در راستاي نوآوري و خلاقيت بيشتر، سرمايهگذاري آنها در جهت ارتقاي توانايي كاركنانشان در راستاي خلاق تر شدن می باشد .سازماني كه صرفاً با تكيه بر طرحها و نقشه هاي رفتارهاي معين و ثابت كار مي كند، يك نظام اجتماعي بسيار آسيبپذير است. امروزه ، كار بيشتر مبتني بر دانش و كمتر سخت گيرانه شده است. در اين زمينه، كاركنان مي توانند از طريق توانايي در خلق ايدههاي جديد و استفاده از اين ايده ها به عنوان بلوكهاي ساختماني براي ايجاد محصولات، خدمات و فرآيندهاي كاري جديدتر و بهتر، به ارتقاي عملكرد شركت كمك نمايند. بسياري از متخصصين و افراد آكادميك اين ديدگاه را تأييد مي كنند كه ابتكارات و نوآوريهاي فردي در رسيدن به موفقيتهاي سازماني بسيار مؤثر است.
تاثیر خلاقیت گروهی بر سازمان
مشاركت همه جانبه و به ويژه فکري كاركنان سازمان جهت تحقق اهداف آن سازمان ضرورتي اساسي است ، چنانچه افراد خلاق و صاحب انديشه تعالي سازمان با تفكر و خلاقيت مشاركتي سازمان را ياري دهند انواع مسائل سازماني راحتتر و سريع تر حل خواهد شد. تفكر و خلاقيت مشارکتي ، موجب هم افزائي تفكر وخلاقيت تكتك افراد سازمان مي شود. لازمه توسعه اين تفكر فرهنگ سازي ، اصلاح فرهنگ سازماني و مديريت فرهنگ خلاقيت و نوآوري در سازمان است .
موانع خلاقيت گروهي در سازمان
- فقدان انگيزه و عدم اعتماد :
اين موضوع عامل بسيار مهمي در عدم توسعة فرهنگ مشاركت است. چنانچه انگيزه اي براي شركت افراد در يك كار گروهي براي ارائه ايده هاي مختلف وجود نداشته باشد و بدنبال آن عدم اعتماد تشديدكنندة استمرار اين وضعيت مي گردد.
- عدم پذيرش انتقاد و عدم تحمل تضاد در سيستم :
چنانچه مديران انتقادي را برنتابند هرگونه تلاش جهت وفاق جمعي بي حاصل است ، زيرا انتقاد سازنده از جمله مباني تفكر خلاق است لذا عدم پذيرش انتقاد و يا عدم تحمل تضاد و اختلاف سلايق به هيچ وجه يك سيستم را به سمت نوآوري و تفکر خلاق گروهی سوق نخواهد داد.
- محافظه كاري و مديريت مستبدانه :
چنانچه مديران ارشد و حتي مياني سازمان طرفدار حفظ وضع موجود باشند و مخالف هرگونه تغيير و تحولي باشند و از سويي اصولا تفكر حاكم برسازمان استبدادي باشد، تفكر خلاق گروهي ره به جايي نمي برد.
موانع خلاقیت
الف- محیطی:
- جونامساعد
- محدودیت ها
- ارزیابی فشار
- رقابت ها
- منابع ناکافی
- طرح تحقیق ضعیف
- کشتن ایده ها
ب- موانع فردی :
- عدم انگیره
- عدم مهارت یا عدم تجربه
- عدم انعطاف
- انگیزه خارجی
- عدم مهارتهای اجتماعی
ج- موانع سازمانی خلاقیت :
- عدم دسترسی به اطلاعات
- فقدان ارتباطات افقی و عمودی مناسب
- اندازه سازمان برای سودآوری
- انزوا و گوشه گیری مدیریت ارشد
- ساختار نامناسب سازمان
- افق زمانی کوتاه مدت مدیران
- فقدان سیستم پیشنهادات موثر و سریع
- فقدان لوازم و ابزار لازم
- فقدان سیستم تشویق و پاداش هدفمند و منعطف
- ناسازگاری ، استرس و نارضایتی کارکنان
- مبارزات و سیاست بازی های سازمانی
- دلگرمی زیاد از حد مدیر
- فشار به اخذ نتیجه سریع
ه- موانع ادراکی خلاقیت:
- سختی جدا کردن مسئله از سایر امور
- سختی تعریف دقیق و صحیح مشکل
- تمایل به محدود کردن قلمرو مشکل
- ندیدن مشکل از زوایای مختلف استفاده
نقش مدير در پرورش خلاقيت
نقش مديريت در مجموعه هايی که خلاقيت و نوآوری از ضروريات و عامل اصلی است بسيارمهم و حساس است. زيرا مديريت می تواند توانايی و استعداد خلاقيت و نوآوری را در افراد ايجاد ، ترويج و تشويق کند و يا رفتار و عملکرد او می تواند مانع اين امر حياتی شود. هنر مدير خلاق عبارت است از استفاده از خلاقیت دیگران و پیدا کردن ذهن های خلاق . مدیر خلاق باید فضایی بیافریند که خودش بتواند خلاق باشد و افراد سازمان را هم نیز برای خلاقیت تحریک کند و این فضا ، فضایی است که ازکار روزمره به دور است و به نحوی تفویض اختیار می کند تا هر کسی خود مشکل خودش را حل کند.برای این که افراد در سازمان به تفکر بپردازند باید محیطی ایجاد شود که در آن به نظریات و اندیشه ها امکان بروز داده شود. یکی از شیوه های بسیار مهم و پر جاذبه پرورش شخصیت انسان ها و همین طور خلاقیت و نوآوری و حتی رشد اجتماعی مشورت هستند از عقل و فکر بیشتری برخوردارند و آن که اهل آن نیستند از این امتیاز بهره ای ندارند. یک سازمان خلاق تا اندازه ای زیادی به خود کنترلی کارکنانش وابسته است. خود کنترلی خودش را درخواستن و تمایل برای ارایه ابتکار و خلاقیت به نمایش می گذارد.مدیران می توانند هر سه مولفه خلاقیت یعنی تخصص، مهارت های تفکر خلاق و انگیزش را تحت تاثیر قرار دهند.اما واقعیت آن است که تاثیر گزاری بر دو مولفه اول بسیار دشوارتر و وقت گیرتر از انگیزش درونی را می توان حتی با تغییرات جزئی در محیط سازمان به طور قابل ملاحظه ای افزایش داد.این بدان معنا نیست که مدیران باید بهبود تخصص و مهارت های تفکر خلاق را فراموش کنند.اما زمانی که اولویت بندی در اقدام مطرح می شود ، آنها باید بدانند که اقدامات موثر بر انگیزش درونی ، نتایج فوری تری را موجب خواهند شد.