ترویج در کشاورزی پایدار

کشاورزی به مفهوم راهها وروشهای بهره برداری از منابع آب وخاک و انرﮊی و ... در جهت تامین نیازهای غذایی و پوشاک انسانها همواره در طول تاریخ پایه واساس بسیاری از تحولات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در سرتاسر جهان بوده و هست. به طوری که امروزه کشاورزی و توسعه کشاورزی به عنوان موتور محرکه و نیروی پیش برنده توسعه به طور عام و توسعه روستایی به طور خاص می باشد،در حالیکه خود توسعه کشاورزی نیز به اهرم توانمندی به نام ترویج کشاورزی نیازمند است. هر دوی این مفاهیم امروزه دچار تغییر وتحولات شدیدی می باشند به طوریکه کشاورزی شدیدا با بحث پایداری در چالش می باشد و ترویج نیز به تبع آن تحولات ساختاری و کارکردی بسیاری را به خود دیده است. این قسمت به بررسی مفاهیم واندیشه های پایداری در کشاورزی می پردازد وبدنبال آن تغییرات ساختاری وکارکردی ترویج را در جهت حمایت از پایداری در کشاورزی مورد بررسی قرار می دهد.

لغت پایدار برشرایط یکنواخت و با ثبات دلالت دارد . شرایط یکنواخت افق های دور دست را در بر می گیرد . عدم شناخت و اطلاعات کافی و فقدان تفاهم در مورد منابع ، آب و هوای جهان و تنوع آن ، تکنولوژی آینده ، نقش مردم در کشاورزی و رابطه کشاورزی با محیط باعث شده است که پیش گویی در رابطه با آینده کشاورزی مشکل باشد .

کشاورزی پایدار نوعی کشاورزی است که در جهت منافع انسان بوده ، کارایی بیشتری در استفاده از منابع دارد و با محیط در توازن است . به عبارتی کشاورزی پایدار باید از نظر اکولوژیکی مناسب ، از نظر اقتصادی توجیه پذیر و از نظر اجتماعی مطلوب باشد .

ظهور کشاورزی پایدار:

به طور کلی (Sheferd 1998) معتقد است که در زمینه توسعه روستایی چهار تحول و پیشرفت نظری عمده صورت گرفته است که عبارتند از: 1- توسعه کشاورزی پایدار 2- نهادها و موسسات پایدار محلی 3- دگرگونی بنیادی در رهیافت های مبتنی بر پروﮊه 4- دیدگاههای مربوط به جنسیت .

همانطور که در بالا اشاره شد در بستر این تغییر پارادایم در توسعه روستایی بحث پایداری در کشاورزی حضوری جدی یافت ، بطوریکه امروزه یکی از جنبه های مهم در توسعه پایدار ، کشاورزی پایدار است . در زمینه کشاورزی علت اصلی ظهور پایداری را می توان در تاریخ اجرای برنامه های انقلاب سبز و کشاورزی مدرن و انتقادات وارد بر آن جستجو نمود . به طوریکه در اکثر قریب اتفاق مناطقی که در آنها فناوری های انقلاب سبز تولید را افزایش داده بوند ،اثرات زیست محیطی و اجتماعی معکوسی پدید آمده است.از جمله این مشکلات عبارتند از:

آلودگی آب از طریق آفت کشها ، نیتراتها، از دست رفتن خاک و تلفات دام ، صدمه زدن به حیات وحش ،اختلال در زیست بومها و ایجاد مشکلات بهداشتی در آب آشامیدنی .

آلودگی مواد غذایی و علوفه دامی با بقایای آفت کشها ، نیتراتها و آنتی بیوتیکها .

خسارت به مزرعه و منابع طبیعی از طریق آفت کشها ،که باعث صدمه زدن به کشاورزانی که مشغول به کاراند و عموم مردم و نیز اختلال در زیست بوم ها و زیان رساندن به حیات وحش می شود .

آلودگی جو با آمونیاک ،اکسید ازت ،متان و مواد حاصل از سوختن که در کاهش ازن نقش دارند و گرم شدن زمین .

استفاده مفرط از منابع طبیعی که باعث کاهش آب زیرزمینی و زیان به گیاهان خوراکی وحشی و رستنگاهها و نیز موجب کاهش ظرفیت آنها در جذب مواد زاید می شود و همچنین باعث ماندابی شدن و افزایش شوری می گردد.

تمایل به استاندارد کردن و تخصصی کردن کشاورزی با روی آوردن به رقمهای جدید بذر که موجب از دست رفتن رقمها نژادهای سنتی می شود .

خطرهای بهداشتی جدید برای کارگران در صنایع شمیایی کشاورزی و عمل آوری مواد غذایی (Pretty ، 1995 ).

Sheferd ( 1998 ) انتقادات وارد بر انقلاب سبز را که در نتیجه بستری را برای معرفی مفهوم پایداری در کشاورزی فراهم آورد به شرح زیر بر می شمارد:

 نا برابریهای جغرافیایی ،نا برابری های اجتماعی - اقتصادی ،نا برابری در اشتغال و دستمزد ها،تضادها و اختلاف ،بر هم خوردن امنیت غذایی و به خطر افتادن سلامتی انسانها و محیط زیست . تحقیقات متعدد دیگری نیز نگرانی ها درباره نقش منفی کشاورزی سنتی و انقلاب سبز را بر محیط زیست گزارش کرده اند ( Agabaje & et al ، 2001 ) ، ( Rasull ، Tapa ، 2003 ) ، ( Leeuwise ، 2004 ) ، ( Gamon & Scofield ، 1998 ) .

در مقاله تعریف و اجرای کشاورزی پایدار به افزایش انرﮊی مصرفی در هر بوشل محصول تولیدی از جمله (انرﮊی برای تولید مواد شیمیایی و ماشین آلات ) در مقابل کاهش ذخایر انرﮊی نیز به عنوان نگرانی حاصل از فعالیتهای تولیدی حاصل از انقلاب سبز اشاره شده است.

 در ادامه اشاره می کند که نسبت انرﮊی خروجی به ورودی به طور تصاعدی حالت نا مطلوبتری یافته است به طوری که از میزان 3 در دهه 1940 به کمتر از 8/1 تا دهه 1980 کاهش داشته است و راهبردهای کاربری اراضی با استفاده از انرﮊی های متمرکز نا محدود را در بلند مدت پایدار نمی داند. یکی از هزینه های کاملا پنهان کشاورزی انقلاب سبز و مدرن سوختهای فسیلی است که باید برای بالا نگه داشتن سطح بازده مصرف شوند به طوریکه برای تولید هر کیلوگرم غله در شرایط انقلاب سبز پر نهاده 3تا10 مگا ﮊول انرﮊی مصرف می شود در حالیکه این میزان در کشاورزی پایدار 5/0 تا 1 مگا ﮊول انرﮊی مصرف می شود (Pretty ، 1995 ).

 

 

کشاورزی پایدار چیست؟

تلاشهای بسیاری برای تعریف پایداری به طور تجریدی صورت گرفته است. مفهوم کشاورزی پایدار از سال 1987 رایج شد ، ولی قبل از آن نیز در دهه 1940 به صورت مترادف با اصطلاحاتی چون کشاورزی ارگانیک ، طبیعی ، اکولوژیک و کم نهاده بکار برده می شد. البته مفهوم و مضمون توسعه پایدار که کشاورزی پایدار نیز بخشی از آن محسوب می شود تنها متعلق به دوران معاصر نیست . به نحوی که بعضی تاریخچه آن را به نیوتن ، جان لاک ، توماس جفرسون و چارلز داروین و حتی به آسیای قدیم نیز نسبت می دهند . اما همانطور که گفته شد واژه پایداری به دنبال پیامدهای اقتصادی ، اجتماعی و بالاخص زیست محیطی فعالیتهای انسان مورد استفاده قرار گرفت  . از هنگام تعریف کمیسیون برونت لند (Brount Land ) از توسعه پایدار در سال 1987 حداقل بیش از 80 تعریف ابداع شده است که هریک تفاوتهای ظریفی با دیگری دارد و بر ارزشها ، اولویتها و هدفهای خاصی تاکید می کند (Pretty ، 1995 ، 1998) . واﮊه کشاورزی پایدار ، از دیدگاه افراد مختلف معانی مختلفی دارد؛ که بستگی دارد به حیطه علاقه و سابقه آنها. کشاورزان ، متخصصان محیط زیست ، حافظان منابع طبیعی و ساکنان روستایی همگی علائق و نگرانی های متفاوتی دارند و بنابراین کشاورزی پایدار را به صور مختلفی تعریف می کنند ؛ بنابراین تعریف واحدی برای کشاورزی پایدار وجود ندارد.

کشاورزی متعارف  conventional

agriculture

کشاورزی پایدار

sustainable agriculture

الف ) تمرکز :

1. تعداد کشاورزان کم

 .2کنترل زمین

.3 منابع و سرمایه توسط تعداد معدودی بهره بردار

 .4 تمرکز نواحی تولیدی وصنایع تبدیلی کشاورزی

الف ) عدم تمرکز:

 .1 تعداد کشاورزان نسبتا زیاد

 .2 کنترل زمین

  .3 منابع و سرمایه توسط تعداد نسبتا زیادی بهره بردار

 .4 نواحی تولیدی و صنایع تبدیلی پراکنده

ب ) وابستگی  :

 .1 واحدهای تولیدی بزرگ سرمایه بر و متکی به تکنولوژی پیشرفته

 .2 وابسته به منابع خارج از مزرعه ( انرژی ،3. نهاده ها ،4. اعتبارات و غیره

 .5 وابسته به بازار مصرف در سطوح ملی و جهانی

 .6 نیازمند به دانش متخصصین وکارشناسان در سطوح بالا

ب ) عدم وابستگی  :

 .1 واحدهای تولیدی نسبتا کوچک

2 . نیاز به سرمایه کمتر و تکنولوژی مناسب

 .3 نیاز کمتر به منابع خارج از مزرعه ( انرژی ،4. نهاده ها ،5. اعتبارات و غیره .6 تولید در جهت خود کفایی خانواده ،7. جامعه و منطقه

 .8 تاکید در بکارگیری دانستنیهای علمی پیشرفته و همچنین استفاده از دانش ،9. مهاتها ،10. تجارب بومی و محلی

ج ) رقابت  :

 .1 تاکید بر علائق و منافع فردی (عدم نیاز به همکاری)

 .2 سنتهای مربوط به فعالیت های کشاورزی و همچنین فرهنگ روستایی به کنار گذاشته شده

 .3 عدم نیاز کشاورز به جوامع کوچک روستایی.

 .4 حداقل نیاز به نیروی کارگر و یکنواختی در کارهای کشاورزی

 .5 تاکید بر جنبه های تجاری ( اقتصادی ) در انجام فعالیت های کشاورزی

 .6 تاکید فراوان بر سرعت انجام کار

7. کمیت و منافع بیشتر

ج ) همکاری و تشریک مساعی  :

 .1 تاکید بر تشریک مساعی (نیاز به همکاری در زمینه های مختلف)

2 . عتاقه به سنتهای کشاورزی و فرهنگ روستایی و پاسداری از آنها

 .3 ضرورت وجود جوامع روستایی کوچک برای انجام کارهای کشاورزی

 .4 کار کشاورزی نیازمند به نیروی کارگر و فعالیت کشاورزی کاری مورد ستایش

5 . کار کشاورزی هم شیوه زندگی هم منبع درآمد

 .6 تاکید بر تداوم

7. کیفیت و مطلوب بودن کار

د ) سلطه بر طبیعت  :

.1   جدایی انسان از طبیعت

 .2  استفاده بدون محدودیت از منابع طبیعی

 .3  عدم توجه به دوباره گردش درآوردن ضایعات مزرعه

 .4  بالا نگهداشتن سطح تولید با بکارگیری نهاده های شیمیایی (کود ها و سموم)

 .5  تعدد فرایندها در صنایع تبدیلی غذایی و کشاورزی

د) همنوایی با طبیعت :

 .1  عدم جدایی انسان از طبیعت

 .2  استفاده معقول از منابع طبیعی

  .3 تاکید بر دوباره به گردش درآوردن ضایعات مزرعه و استفاده از آنها در فعالیتهای زراعی

 .4  بالا نگهداشتن سطح تولید از طریق اعمال بهزراعی به منظور حفظ سلامت خاک

 .5  محدود بودن مراحل در صنایع تبدیلی غذایی و کشاورزی

ه ) ویژه کاری یا تخصصی بودن کشت  :

 .1 زراعت عمدتا تک محصولی

 .2 تداوم کشت یک محصولی در سالهای متمادی

.3  جدایی فعالیت های تولیدی از فعالیت های دامداری

 .4 اعمال نظام) برنامه) تولید با عنایت کمتر به شرایط اکولوژیک محلی

 .5 تاکید بر جنبه های خاص از دانستنیهای علمی وفنی کشاورزی

ه) تنوع یا گوناگونی کشت  :

 .1 زراعت چند محصولی

 .2 بکارگیری نظام تناوب زراعی در برنامه چند ساله کشتکار

 .3 تلفیق فعالیت هایزراعی و دامداری

.4  تنظیم برنامه های تولیدی متناسب با شرایط اکولوژیکی محلی

.5  توجه به مجموع دانستیهای مربوط به علوم و فنون کشاورزی

و ) بهره برداری بی رویه  :

 .1 نادیده گرفتن هزینه های غیرمستقیم (هزینه های مربوط به صدمات زیست محیطی ناشی از جریان تولید)

 .2 اهمیت به منافع کوتاه مدت

 .3 وابستگی شدید به منابع تجدید نشونده (مواد نفتی وغیره (

 . 4 وابستگی به رشد اقتصادی و بالا رفتن سطح مصرف

 . 5 تاکید بر موفقیت های اقتصادی و مالی (توجه به جنبه های مادی زندگی(

و ) بهره برداری مفید  :

 .1  محاسبه تمام هزینه ها

  2. مستقیم و غیر مستقیم

 .3  اهمیت به منافع کوتاه مدت و بلند مدت

 .4  وابستگی به منابع تجدید شونده (احتیاط در مصرف منابع تجدید نشونده (

5  . تاکید بر مصرف محدود وحفظ منافع نسل های آینده

 .6  توجه به ظرفیت های فردی "خود شناسی" (توجه به جنبه های مادی و معنوی زندگی)

 

مفهوم کشاورزی پایدار


انسان در طی تکامل تاریخی‌اش در چند مرحله مسیر خود را از جریان طبیعی تغییر داده به تدریج زاویه خود را با طبیعت بیشتر کرده است. اولین قدم برای ایجاد فاصله میان بشر و طبیعت انقلاب کشاورزی است که در حدود ده هزار سال پیش با کشف قواعد حاکم بر رویش گیاهان صورت گرفت، انقلابهای بعدی مانند انقلاب صنعتی و انقلاب شیمیایی، انقلاب انفورماتیک، و انقلاب بیولوژی هر کدام به سهم خود در ایجاد فاصله میان انسان و طبیعت موثر بوده اند.


در تمام این جریانات بر عقلانیت انسان تاکید می شود، چراکه علمی که از انقلاب صنعتی شکل گرفت و مبنایش علم ریاضی و فیزیک و مکانیستی بود. با این پیش فرض شروع می کرد که انسان عاقل است و با ترازوی عقل خوب و بد را از هم تمیز می دهد، راز طبیعت را می‌شکافد و روابط میان اجزا را یافته و از این روابط استفاده می‌کند.
این نوع نگرش که در واقع یک جریان خردگرا بود با آزمایش، تجربه و تکرار و کمی کردن پدیده ها، طبیعت را درنوردید و از آن به نفع بشر استفاده کرد و دستاوردهای بسیاری را در پی داشت:

استفاده از انرژی های متعدد یک میلیون برابر شد، قدرت کشندگی انسان هزار برابر و قدرت غلبه بر مشکلات صدبرابر شد.

 علم در کنار این دستاوردهای ملموس دستاوردهای پنهان و در واقع ضددستاورد نیز با خود داشته است. این علمی که انسان را در بهره برداری از منابع کارآمد کرد از طرفی ناکارآمدی خود را برای حفظ منابع نشان داد، در جوامع انسانی غنی ها را غنی تر و فقرا را فقیرتر کرد، فرهنگها را دگرگون کرد یا از بین برد، زبانها را یکی کرد، جامعه جهانی را به وجود آورد، در استفاده از تکنولوژی، الگوهای فرهنگی را نادیده گرفت و یک تکنولوژی واحد را برای فرهنگ‌های متفاوت به کار برد.



تکنولوژیها با خود هجوم فرهنگی به همراه آوردند؛ هجوم فرهنگی شاید اصطلاح خوبی نباشد بهتر است بگوییم تهاجم پذیری فرهنگی. چون اینطرف آنقدر گود بود که جریان اطلاعات و تکنولوژی خیلی سریع می آمد ونباید تنها آنطرف را مقصر بدانیم اگر ما بستر را صاف بکنیم این سیل عبور می‌کند و می‌رود و ما تنها از تشعشعات آن استفاده می‌کنیم لازم نیست سیل بیاید و ما را ببرد. الگوهای فرهنگی‌ای که در طی هزاران سال شکل گرفته بود با ورود تکنولوژی محو شدند. آنهایی که توانستند تکنولوژی را فرهنگی کنند مانند جوامع ژاپنی و چینی کمتر آسیب دیدند و هنوز آثار فرهنگ بومی در لابلای رفتارشان دیده می‌شود و در واقع جوامعی که متکی به اصول سنتی خود بودند خیلی مورد تهاجم واقع نشدند چون خلاء فرهنگی نداشتند.



در آغاز قرن بیست و یکم بشر به این نتیجه رسیده که فرهنگ بخش زنده طبیعت است فرهنگ زایش دارد پویاست؛ باید بتواند تغذیه کند و دگرگون شود و از نو بزاید، در سالهای اخیر تنوع زبان و فرهنگ به شدت کاهش پیدا کرده و این همان چیزی است که می شود نامش را پدیده ضدطبیعت گذاشت، چراکه پویایی و پایایی طبیعت همیشه نتیجه تنوع بوده است. به عبارتی هیچ چیز بیشتر از تنوع نتوانسته عامل تحرک و ماندگاری طبیعت باشد. به عنوان نمونه در کشاورزی علت آسیب پذیری ما انسانها کم شدن تنوع غذایی مان است، انسان روزگاری پنج هزار گیاه را با آن الگوهای فرهنگی بسیار قوی در تمام دنیا مورد استفاده قرار می داد، سفره ها محل تجمع فرهنگی بود، تمام تمدنهایی که در دنیا ماندگار بودند تمدن غذایی داشتند و این تمدن غذایی محکم ترین حربه برای حفظ فرهنگ است، امروز تعداد گیاهان مورد استفاده برای تغذیه انسان به 80 عدد رسیده که از میان آنها 12 گونه مهم تر از بقیه است و از این 12 گونه نیز برنج و گندم و ذرت 65 درصد غذای مردم جهان را تامین می‌کند.


همچنین 90 درصد تخم مرغ در دنیا از دو نژاد است، 85 درصد گوشت مصرفی از یک نژاد و 70درصد سیب زمینی از 6 واریته است، این وضعیت نشان دهنده شدت آسیب پذیری ما انسانهاست. بشر با تقلید از طبیعت سعی کرده چاره مشکلات را بیابد اما نه تنها نتوانسته خوب ادای طبیعت را دربیاورد بلکه زیان های زیادی هم به خود و هم به طبیعت وارد آورده است؛ ما از طریق به نژادی و از طریق الگوهای دیگر تنوع به وجود آوردیم منتها این تنوع تنها در سطح ژن است ، در حالی که تنوع طبیعت در سطح اکوسیستم و گونه می باشد، ما واریته های زیادی به وجود آوردیم که به علت ناهماهنگی با طبیعت از رده خارج می شوند و تنها یک بیماری جدید کافی است که آنها را از بین ببرد.

به کمک علم در دهه 1960 انقلاب سبز به وجود آمد که سه تغییر عمده در شیوه های تامین غذای بشر به وجود آورد:

  • کود شیمیایی،
  • بذر اصلاح شده و
  •  آبیاری.

 کارخانه های اسلحه سازی جنگ جهانی دوم که دیگر کاربردی نداشتند تبدیل به کارخانه های ساخت کودهای شیمیایی شد که در آنها دو عنصر کربن و ازت را که در تمام اشکال خود در طبیعت در کنار هم وجود دارند از هم جدا کردند و همه کودها را از ازت ساختند و این کود را به کشورهای جهان سوم بردند و آنها را از نظر غذایی خودکفا کردند.

 تغییر دوم اصلاح نژاد و واریته‌ها بود، بذر به عنوان هدیه طبیعت و مادر زایش از مهم ترین اجزای گیاهی است و در جوامع کشاورزی دنیا فرهنگی بسیار غنی دارد؛ زارعین قدیمی بذر را به هیچ عنوان نمی‌فروختند، فقط به هم تقدیم می‌کردند و یا با هم تعویض می‌کردند. همراه این تعویض مبادله فرهنگی، اخوت و برادری و تکنولوژی مبادله می‌شد و بذر مانند پلی میان فرهنگها عمل میکرده است. اما در حال حاضر تکنولوژیهای بسیار پیشرفته‌ای حاصل شده و قرار است تولید بذر انحصاری شود یعنی جریان اقتصاد جهانی و قدرتهای بین المللی در حال انحصاری‌کردن تولید بذر هستند.

دانشمندان روی تولید بذرهایی کار می‌کنند که خودشان خودکشی می‌کنند، یعنی دوباره نمی‌توان آنرا تولید کرد، و انحصار تولیدشان به دست چند کشور ثروتمند دنیا افتاده است.
کسانی که امروزه تحت عنوان راهزنان بیولوژیکی منابع  جهان به ویژه جهان سوم را غارت می‌کنند، بذرگیران پای دار هستند.

 تحول سومی که با انقلاب سبز به وجود آمد آبیاری بود: ما برای تولید یک تن گندم هزار تن آب نیاز داریم و این یک تن گندم را دویست - سیصد دلار می فروشیم، همین هزار تن آب در صنعت نزدیک به دو سه هزار دلار سودآوری دارد. بیشتر از هشتاد درصد آب دنیا صرف کشاورزی می‌شود، چقدر فرسایش، چقدر شوری، چقدر مشکلات مربوط به آب داریم.


این سه جریانی که انقلاب سبز به وجود آورد و همه با شکست مواجه شد، برای ما مشکلات زیست محیطی مهمی را به وجود آورد که یکی از مهمترین آنها تغییرات اقلیمی است و می‌توان گفت علت 50 درصد آن فعالیتهای کشاورزی می باشد. این بشر خیلی بیش از حقش دارد از طبیعت استفاده می‌کند این نسل صد ساله به اندازه هزار نسل از منابع برداشت کرده است. پایداری عبارتست از اینکه از سرمایه نخوریم یعنی هر چه تولید می‌شود استفاده کنیم و سرمایه را مصرف نکنیم. اما به عنوان نمونه در مورد نفت درست یک میلیون برابر آنچه تولید می‌شود برداشت می‌کنیم، در مملکت خود ما بر اساس یک برآورد 68 درصد در همه منابع ناپایداری داریم.


آنچه تحت عنوان توسعه پایدار مطرح است در حقیقت نوعی پارادایم در مقابل توسعه رایج است، توسعه رایج نتوانست نیازهای انسان را برطرف کند؛ در طی یک قرن همه منابعی که روی زمین موجود بود، گرفتیم و بردیم و خوردیم و بر باد دادیم، برای آیندگان نگذاشتیم، مبنای اقتصادمان این بود که هرچه می‌توانی بیشتر استفاده کن، اما دیدند نمی‌شود با این روش همه چیز از بین رفت، بنابراین الگوهایی تحت عنوان الگوهای پایدار به وجود آوردند. این الگوهای پایدار نمی‌تواند پایدار باشند مگر اینکه اول مسائل اجتماعی و اقتصادی مربوط به آن حل شود، تا زمانی که تعداد اندکی در این دنیا پول و منابع دستشان باشد نمی‌شود درباره پایداری صحبت کرد. توسعه پایدار را توسعه‌ای تعریف کرده‌اند که منافع نسل فعلی را تامین کند و ضرری به منافع آیندگان نزند. توسعه‌ای که از نظر سیاسی قابل قبول و از نظر اقتصادی توجیه پذیر و از نظر محیطی مطلوب باشد. در این قالب اگر به کشاورزی نگاه کنیم در صورتی پایدار خواهد بود که بستر اجتماعی و اقتصادی آن فراهم باشد و از الگوهای اکولوژیکی که در طی هزاران هزار سال تکامل پیدا کرده استفاده شود و این الگوها چیزی نیست جز کارکرد چندتایی یا multy function، یعنی اگر توانستیم کشاورزی را از حالت تک‌محوری به چند محوری دربیاوریم به حالت پایدار نزدیک شده‌ایم، کشاورزی پایدار یعنی تنوع فعالیت های کشاورزی، یعنی همان چیزی که عشایر ما داشتند. همان چیزی که در سیستم‌های تعاونی کشاورزی در دوران دور داشتیم، همان چیزی که در آبیاری به وسیله قنات داشتیم .همان قاعده کلی عشایر ما یعنی نصف داشت نصف برداشت و همان قانون نانوشته کشاورزان ما که می‌گفت شما از هر سیستمی هر چه گرفتید باید 50 درصدش را بدهید کاه و کلش را به هیچ عنوان نمی‌بردند.


برای مثال از برج کبوترمیتوان بعنوان الگویی از کشاورزی پایدار در ایران یادنمود فضله کبوترهایی که در طول شب در این برج جمع می‌شدند بعنوان یکی از بهترین کودها مورد استفاده قرار می‌گرفته و نیز یکی از بهترین سازه ها برای جابجایی هواست چرا که یکباره دو هزار کبوتر به پرواز درمی آمدند و به اندازه یک جت نیرو وارد می‌کرده‌اند.


سطح ردپای اکولوژیک بعنوان مساحتی از زمین که یک انسان در آن بتواند تمام فعالیتهای مورد نیازش را برای تولید غذا، دفع زباله و هر فعالیت دیگری انجام دهد افزود: مساحت ردپای اکولوژیکی برای انسان سی سال پیش دو هکتار بوده که در حال حاضر به چهار هکتار رسیده است و میزان آن در بنگلادش نیم هکتار و در آمریکا 9.4 است، تا بیست سال پیش جمعیت جهان بر اساس ردپای اکولوژیکی با سطح کره زمین متعادل بود، چون سهم هر انسان روی کره زمین دایره ایست به قطر 128 متر، اما امروزه میزان استفاده ما از کره زمین رسیده به 1.2 ، یعنی به اندازه 0.2 بیشتر از کره زمین داریم استفاده می‌کنیم. پدران ما زمین را طی دهها هزار سال نگه داشتند اما ما به بهانه دست یابی به رفاه چه ها که بر سرطبیعت نیاوردیم، بهره برداری‌های بی‌رویه باعث شد که طبیعت با ما سر ستیز پیدا کند، ما شروع کردیم به جنگ و حالا مغلوب طبیعت شده‌ایم، ما نخواهیم توانست با جریان طبیعت مقابله کنیم، همین قدر بس که در ابتدای قرن بیستم رسیده‌ایم به جایی که سئوال مهم پیش روی بشر این است که چقدر قرار است از این منابع استفاده کنیم.


ارتباطات اجتماعی و اقتصادی جهان به سمتی می‌رود که دارد سرعت تخریب را کم می‌کند. در مورد کشاورزی پایدار سعی نکنیم فقط به دنبال تکنولوژیهایش باشیم تکنولوژی خودش می‌آید، صحبت از یک مکتب و بینش است که اگر جا بیفتد جای امیدواری دارد. مثلا در همین کشور خودمان ده سال است اصرار می‌کنیم ، تصویبش نمی‌کنند. برای خودشان دلایلی هم دارند. دنیا دارد تغییر می‌کند و البته رسیدن به کشاورزی پایدار هم یک شبه نیست، اول باید کارایی وضع موجود را بالا ببریم. مرحله بعد دستکاری در سیستم است و آخرین مرحله رسیدن به طرح جدید است و همه اینها احتمالا 100 سال طول خواهد کشید. در مورد سرعت این جریان بایدخوشبین بود. در اروپا 10 تا 30 درصد زمین ها دارد می رود زیر کشت اکولوژیک و در کل این موضوع به عنوان مسئله روز مردم جهان دارد جا می افتد.


جریان کشاورزی پایدار از چاپ کتاب بهار خاموش شروع شد که بوسیله دکتر کوچکی وهمکاری آقای وهابزاده و دکتر علیزاده ترجمه گردید، این کتاب سروصدای بسیار زیادی در دنیا به پا کرد و خانم راشل کارسون کسی بود که جنگید تا این کتاب را که کمپانی های بزرگ سم مخالف انتشار آن بودند به چاپ رساند. دانشگاه فردوسی مشهد و جهاد دانشگاهی مشهد این جریان با چاپ کتابهای کشاورزی پایدار و الگوهای اکولوژیک در رابطه پایداری در کشور معرفی شد این امیدواری وجود داردکه کتابهاو مقالاتی که در این حوزه منتشر شده اند کمی ما را به خود آورده باشد و آنقدر فریفته دستاوردهایمان نشویم و ببینیم فعالیت‌های ما پشت پرده چه تبعاتی در پی دارد. باید دید به کجا چنین شتابان


کشاورزی پایدار در ایران


کشاورزی سلسله عملیاتی است که بر خلاف اصول طبیعت انجام می‌گیرد و کاری غیر طبیعی است، ما سیکل اکولوژی را با آبیاری به هم می‌زنیم و چرخه مواد غذایی را با فعالیتهای کشاورزی و وارد کردن مواد جدید به هم می زنیم، به هر حال همیشه این فعالیت انسان در تقابل با طبیعت و در تضاد با قوانین آن بوده است و همیشه هم چوبش را خورده ایم. ایران سرزمین کشاورزی نیست به آن صورتی که ما تصور می‌کنیم. منابع فراوان آب و خاک حاصلخیز نداریم و به کمک انرزی خارجی داریم کشاورزی را تداوم می‌دهیم. در ایران هر سال0 350 میلیارد تومان سوبسید برق چاههای کشاورزی است یعنی با انرژی مفت داریم آبی را از 300 متری بیرون می آوریم و با انرژی آنرا تحت فشار قرار می‌دهیم تا تلف نشود و به این وسیله منبع دیگری را تلف می‌کنیم. کشاورزی پایدار از همان کشورهایی شروع شد که خودشان ناپایداری را به وجود آوردند، اما چون ما صدمه پذیرتر هستیم باید از جایی شروع کنیم.


لازم بود دیر یا زود متخصصان ما از جایی شروع کنند کمااینکه در هیچ طرحی که در سالهای گذشته اجرا شده این مفهوم لحاظ نشده و الان هم نمی‌شود.


کشور ما حداقل 6 هزار سال سابقه کشاورزی پایدار دارد و چرا ما نباید تولیدکننده و ارائه کننده مفاهیم پایداری باشیم و این مفاهیم را از کسانی می گیریم که صد سال بیشتر سابقه ندارند. کشورهایی مثل آمریکا کشاورزی مدرن را از تقریبا صد سال پیش شروع کردند و امروز دهها کتاب در زمینه کشاورزی پایدار منتشر می کنند و ما هم آنها را ترجمه و تدوین می کنیم. اما بنظر میرسد افرادی باید آستینها را بالا بزنند و بر مبنای دانش ذاتی و بومی که در کشاورزان ما وجود دارد نمایه های پایداری را بر اساس چیزهایی که در طول سالیان سال تجربه کردیم و هنوز هم وجود دارد و به تدریج در حال محو شدن است تعریف کنند.


باید قبول کنیم که پایداری کشاورزی در ایران یا هر منطقه با مناطق دیگر متفاوت است و ما در مقابل عوامل دوام دهنده کشاورزی شکننده هستیم و آینده روشنی پیش روی حداقل کشاورزی مناطق مرکزی ایران نمی باشد. یعنی در جایی که آنهم آبی که طی 50 هزار سال در سفره های زیرزمینی جمع شده است استفاده کرد و کاری که طبیعت در طول 50 هزار سال انجام داده بود ما در طول 40 سال برباد دادیم. فکر نکنیم که 9 یا 10 سال سابقه کم آبی طولانی است، در این کشور خشکسالی‌های سیصد ساله اتفاق افتاده یعنی سیصد سال مداوم آب نداشته‌ایم و قویترین امپراطوری ها به همین دلیل زیرو رو شده‌اند.
در مورد کشاورزی پایدار و توسعه باید فرهنگ سازی کنیم و این فرهنگ سازی باید به ، اصلاح نگرش جوامع محلی و مردم برای درک احساس مالکیت و مسئولیت بیشتر، مشارکت جوامع محلی در مدیریت نه در تسهیم هزینه و حرکت به سوی دانشی شدن جامعه و نه مدرکی شدن آن صورت گیرد چرا که انسان‏ها اساس پایدار کردن توسعه هستند و توانایی بهره ‏برداران کشاورزی برای فکر کردن به سرنوشت خود و نظام کشاورزی کلید پایداری در این این راه است.

 

 الگوی کشت چیست؟

الگوی کشت در کشاورزی پایدار:

با توجه به آن‌که یکی از اصلی‌ترین نیازهای هر فعالیت پویا، برنامه‌ریزی در چارچوب اهداف کلی آن فعالیت است؛ بخش کشاورزی نیز به‌عنوان یکی از مهمترین فعالیت‌های اقتصادی جوامع مختلف نیازمند برنامه‌ریزی‌های منسجمی در جهت رسیدن به توسعه و مقابله با بحران‌های موجود است.
الگوی بهینه کشت برنامه‌ای است که با هدف مدیریت بهینه‌ی ترکیب مکانی گیاهی تدوین می‌شود. این برنامه با توجه به فرصت‌ها و تهدیدهای اکوفیزیولوژیکی، عوامل تولید، مسائل اقتصادی، عوامل فرهنگی و اجتماعی، تکنولوژی‌های نوین و ... طراحی می‌شود.
طراحی و اجرای الگوی بهینه کشت سال‌هاست که در بسیاری از کشورهای جهان به‌کار گرفته شده و به کمک آن بسیاری از مشکلات تولید محصولات زراعی، باغی و مرتعی نیز مرتفع شده است.
با تکیه بر سخنان گهربار رهبرکبیر انقلاب اسلامی امام خمینی(ره):«ایران کشوری است که باید کشاورزی آن اساس همه‌ی کارها باشد و خودکفایی در کشاورزی مقدمه‌ای است برای استقلال و خودکفایی در زمینه‌های دیگر» باید نسبت تخصیص زمین‌های مزروعی یک منطقه به انواع گروه‌های محصولات زراعی (غلات، حبوبات، محصولات صنعتی، سبزیجات، محصولات جالیزی،‌ نباتات علوفه‌ای و سایر محصولات زراعی) و محصولات باغی ( هسته‌دارها، دانه‌دارها و ...) در یک فصل زراعی مشخص بر مبنای الگوی کشت منسجمی تعیین شود.
اگر چه سیاست‌های کلی نظام در بخش کشاورزی به طور مشخص نسبت به تدوین الگوی بهینه کشت توصیه صریحی ندارد، اما تحقق بسیاری از بند‌های طرح شده در این سیاست‌ها بدون تدوین الگوی بهینه کشت امکان پذیر نیست:
▪ تامین امنیت غذایی با تکیه بر تولید از منابع داخلی و نیل به خود کفایی در محصولات اساسی
▪ ارتقاء سطح سلامت مواد غذایی، اصلاح و بهینه کردن الگوی مصرف
▪ حمایت موثر از تولید و صادرات با توجه به مزیت‌های نسبی و خلق مزیت‌های جدید
▪ ارتقاء ضریب بهره‌وری از آب در تولید محصولات کشاورزی و استفاده‌ی علمی و بهره‌برداری بهینه از سایر نهاده‌های تولید
▪ حمایت موثر از سامان‌دهی فرآیند تولید و اصلاح نظام بازار محصولات کشاورزی با هدف بهبود رابطه‌ی مبادله‌ی بخش با سایر بخش‌ها
از سوی دیگر در سیاست‌های کلی نظام دربخش منابع طبیعی و منابع آب می‌خوانیم:
▪ اصلاح نظام بهره‌برداری از منابع طبیعی و مهار عوامل ناپایداری این منابع و تلاش برای حفظ و توسعه‌ی آن.
▪ ارتقاء بهره‌وری و توجه به ارزش اقتصادی و امنیت و سیاسی آب در استحصال وعرضه و نگهداری و مصرف آن.
▪ افزایش میزان استحصال آب، به حداقل رساندن ضایعات طبیعی و غیرطبیعی آب در کشور از هر طریق ممکن.


● الگوی کشت چیست؟
با توجه به گستردگی پهنه‌ی مرزی کشور و تنوع اقلیمی مناطق گوناگون رسیدن به الگوی کشت مناسبی که از آن بتوان حداکثر بهره‌برداری را از عوامل و نهادهای تولید به‌ویژه عامل محدود کننده‌ی آب به‌دست آورد ضرورتی انکار ناپذیر است.
گفتنی‌ست از الگوی کشت تعاریف بسیار موجود است که به نظر می‌رسد جامع‌ترین این تعاریف به شرح ذیل ‌باشد:
«الکوی کشت عبارتست از تعیین یک نظام کشاورزی با مزیت اقتصادی پایدار مبتنی بر سیاست‌های کلان کشور، دانش بومی کشاورزان و بهره‌گیری بهینه از پتانسیل‌های منطقه‌ای با رعایت اصول اکوفیزیولوژیک تولید محصولات کشاورزی در راستای حفظ محیط زیست»
تعریف درپیش گفته شده این نکته را نمایان می‌سازد که در بسیاری از مناطق کشور کشت محصولات زراعی، باغی و یا بهره‌برداری از مراتع و جنگل‌ها متناسب با پتانسیل‌های منطقه‌ای و عوامل تولید باشد و با توجه به محدودیت‌های اقلیمی موجود، بیلان منفی آب دشت‌ها و نیاز به پایداری تولید محصولات، ما را ملزم می‌کند که درجهت روش‌های کمک به بهبود سفره‌های زیر زمینی آب و افزایش راندمان مصرف آب حرکت کنیم.
هم‌چنین باید نسبت تخصیص زمین‌های کشاورزی و برنامه‌ی کشت یک منطقه به انواع گروه محصولات زراعی و باغی همان منطقه از سوی وزارت جهاد کشاورزی تعیین شده و ارائه‌ی ترکیب از پیش تعیین شده کشت و آیش برای مجموعه‌ای از گیاهان سازش یافته با محیط در یک منطقه معین ودوره‌ی زمانی مشخص الزامی‌ست به‌نحوی‌که با سیاست‌های دولت و اقتصادی – اجتماعی هم‌سو باشد.
از سوی دیگر میزان کشت محصولات کشاورزی در یک منطقه باید با توجه به منابع موجود، قیمت محصولات، هزینه‌های تولید، عملکرد محصول، نیاز کشور و سیاست‌های درست انجام شود و تصمیم‌گیری در انتخاب گیاهان زراعی یا باغی مناطق مختلف براساس زیر ساخت‌های موجود، مسائل اجتماعی – اقتصادی و سطح تکنولوژی با حفظ منابع پایه تولید در جهت تامین نیازهای اساسی کشور باشد.
● مزایای اجرای الگوی کشت
▪ اجرای الگوی کشت مناسب، امنیت غذایی و پایداری تولید را تضمین می‌کند.
▪ اجرای الگوی کشت مناسب برای حفاظت منابع پایه و افزایش بهره‌وری عوامل تولید امری ضروری است.
▪ اجرای الگوی کشت مناسب، هماهنگی و همکاری وزارت‌خانه‌های نیرو، جهاد کشاورزی و بازرگانی را طلب می‌کند.
▪ در راستای اجرای الگوی کشت، بهینه سازی الگوی مصرف ضروری است.
▪ دسترسی به تولید پایدار در بخش کشاورزی، در ازاء بهره‌بردرای و بهره‌وری مناسب از منابع پایه است.
▪ اساسی‌ترین رمز موفقیت در الگوی کشت، همدلی و همکاری کشاورزان است.
▪ با استفاده‌ی اصولی از منابع پایه تولید، آب و خاک را برای آیندگان حفظ کنیم.
▪ همه با هم، با اجرای الگوی کشت مناسب، منابع تولید را حفظ کنیم.
▪ با اجرای الگوی کشت مناسب، پایداری تولید و امنیت غذایی را تضمین کنیم.
▪ آب را در راستای الگوی بهینه کشت مصرف کنیم.
▪ توجه به شریط اقلیم کشور اجرای الگوی کشت مناسب و پایداری تولید را تضمین می‌کند.
▪ توفیق در اجرای الگوی کشت مناسب اراده و عزم ملی را طلب می‌کند.
▪ با تدوین قوانین و مقررات مورد نیاز، زمینه‌ی اجرای الگوی کشت مناسب فراهم می‌شود.
▪ منابع و عوامل و نهاده‌های بخش را در راستای الگوی کشت مناسب به‌کار گیریم.
▪ کشاورزان وتولید کنندگان در تحقق الگوی کشت مناسب نقش اساسی دارند.
▪ با حمایت کمیسیون محترم کشاورزی مجلس شورای اسلامی در جهت تصویب قوانین مورد نیاز، زمینه‌ی اجرای موفق الگوی کشت مهیا می‌شود.
▪ با بهینه سازی الگوی کشت بهره برداری متعادل از منابع پایه صورت می‌گیرد.
▪ اجرای الگوی کشت مناسب نیاز به برنامه‌ریزی مشترک درون بخشی دارد.
▪ الگوی کشت مناسب با برنامه‌ریزی‌های مشترک تمام زیربخش‌ها اتفاق می‌افتد.
▪ اجرای الگوی کشت بهینه سبب حفظ منابع طبیعی می‌شود.
▪ هدف از هم اندیشی الگوی کشت فرصت پرداختن به توسعه‌ی پایدار و امنیت غذایی است.
▪ با اجرای الگوی کشت بهینه، اثرات سوء خشکسالی را کاهش دهیم.
▪ مشارکت فراگیر دانشمندان، اساتید و محققین، راه رسیدن به الگوی کشت بهینه را هموار می‌سازد.
● ترکیب کشت
نسبت تخصیص اراضی مزروعی یک منطقه به انواع محصولات زراعی و باغی در یک فصل زراعی را ترکیب کشت محصولات آن منطقه گفته می‌شود.
● شاخص‌های مهم مورد نیاز در طراحی الگوی کشت
۱) شاخص‌های اقتصادی
شاخص‌های اقتصادی در الگوی کشت باید به‌گونه‌ای تعیین شوند تا با انتخاب نوع محصول همراه با افزایش بهره‌وری از منابع موجود (آب و خاک و غیره)‌، حداکثر درآمد را برای کشاورزان و تولید کنندگان به همراه داشته باشد و کشاورزان بتوانند با افزایش درآمد و سود حاصل از فروش تولیدات، نسبت به سرمایه‌گذاری و توسعه‌ی فعالیت‌های خود اقدام کنند و بدین ترتیب رونق اقتصادی را در بخش کشاورزی شاهد باشیم.
۲) جایگاه محصولات اساسی در الگوی کشت
در طراحی الگوی کشت باید محصولات اساسی و استراتژیک از جمله گندم، برنج، دانه‌های روغنی و ذرت به صورت ویژه مورد توجه قرار گیرند تا امنیت غذایی کشور به شکل مطلوب و اطمینان بخش تامین شود و خودکفایی در محصولات مهم و مورد نیاز کشور حاصل شود.
۳) مزیت نسبی
آن گروه از محصولات کشاورزی همانند پسته، زعفران و تولیدات گلخانه‌ای که از مزیت نسبی بالاتر و مطلوبیت اقتصادی بیشتری برخوردارند می‌بایست پس از محصولات اساسی با اولویت در الگوی کشت قرار گیرند.
۴) حفاظت از منابع پایه و محیط زیست
به منظور پایداری در تولید محصولات کشاورزی، حفاظت ازمنابع پایه (آب و خاک و ...) و محیط زیست بایستی به صورت ویژه در طراحی الگوی کشت مورد نظر باشد.
۵) مصرف بهینه‌ی آب
با توجه به قرار گرفتن کشورما در کمربند خشک و نیمه خشک دنیا، الگوی کشت بایستی با محوریت بهره‌وری بهینه از منابع آب تدوین شود.
● حوزه‌های آبریز در کشور
کشورما به ۶ حوزه‌ی آبریز به شرح ذیل تقسیم می‌شود:
۱) حوزه‌ی آبریز دریای مازندران با وسعت ۸/۱۰ درصد کل کشور و ۵/۱۹ درصد از کل منابع آب تجدید شونده کشور.
۲) حوزه‌ی آبریز خلیج فارس و دریای عمان با وسعت ۲/۲۶ درصد از کل کشور و ۵۰ درصد کل منابع آب تجدید شونده کشور.
۳) حوزه‌ی آبریز دریاچه‌ی ارومیه با وسعت ۲/۳ درصد از کل کشور و ۶ درصد از کل منابع آب تجدید شونده‌ی کشور.
۴) حوزه‌ی آبریز فلات مرکزی با مساحت ۸/۵۰ درصد از کل کشور و ۴/۲۲ درصد از کل منابع آب تجدید شونده‌ی کشور.
۵) حوزه‌ی آبریز مرزی شرق با وسعت ۴/۶ درصد از مساحت کل کشور و ۳/۱ درصد از کل منابع آب تجدید شونده‌ی کشور.
۶) حوزه‌ی آبریز قره قوم با ۷/۲ درصد از مساحت کل کشور و ۲ درصد از کل منابع آب تجدید شونده کشور.
اگر حوزه‌های آبریز کشور را مدنظر قراردهیم از جهت منابع آبی و میزان بارندگی می‌توانیم کشور را به عرصه‌های عمومی متفاوت تقسیم کنیم که درهر یک از این عرصه‌ها، سیاست‌های کلی رسیدن به الگوی کشت متناسب با محوریت منابع آبی با یکدیگر مشابه باشند( حتی در اقلیم‌های متفاوت)، این عرصه‌ها عبارتند از:
الف) عرصه‌های دارای محدودیت شدید منابع آب
درحال حاضر در این عرصه‌ها سیاست‌های مبتنی بر استفاده‌ی بی‌رویه‌ از منابع آب زیر زمینی حاکم است؛ بنابراین لازم است، سیاست‌های تولید در این عرصه‌ها تا حد امکان درجهت مصرف بهینه آب و بهره‌وری بالا و عدم کاهش تولید باشد برای اجرای این سیاست روش‌های زیر باید مورد توجه قرار گیرد، بدین منظور راهکارهای زیر توصیه می‌شود:
۱) اولویت‌دهی به گیاهان پاییزه به‌منظور استفاده از بارندگی‌های پاییز، زمستان و بهار سالانه
۲) افزایش سطح کشت در محیط‌های کنترل شده همانند گلخانه‌ها، کشت‌های زیر پلاستیک و ...
۳) در کشت بهاره استفاده از گیاهانی که دوره‌ی رشد آن کوتاه و تطابق بیشتری با پراکنش بارندگی منطقه داشته باشند.
۴) استقرار سیستم‌های خاک‌ورزی حفاظتی
۵) استقرار تسطیح لیزری در اراضی آبیاری سطحی
۶) استقرار اراضی آبیاری تحت فشار به ویژه قطره‌ای در اراضی زراعی و باغی
۷) کاهش مصرف آب و افزایش بهره‌وری اقتصادی و حفظ منابع پایه
۸) کشت گیاهان کم توقع و ارقام گیاهان زودرس پرمحصول
ب) عرصه‌های بدون محدودیت منابع آبی
در این عرصه‌ها می‌بایست سیاست بهره‌برداری کشاورزی به سمت استفاده‌ی حداکثر از فضا و مکان در امر تولید باشد و روش‌های زیر در امر تولید مورد توجه قرار گیرد، بدین منظور راهکارهای زیر ارائه می‌شود:
۱) حرکت به سمت روش‌های چند کشتی
۲) استفاده‌ی حداکثر از منابع آب با نگرش حفظ پتانسیل منابع تولید
۳) بهره‌گیری مناسب از اراضی پایاب سدها که شامل بهینه کردن الگوی کشت، بهره‌گیری مناسب از منابع تولید است
ج) عرصه‌های دیم
در عرصه‌های دیم با شیب بالای ۱۲ درصد سیاست تولید باید درجهت کشت گیاهان چندساله خشبی و نیمه خشبی شامل باغات، علوفه‌های دائمی و گیاهان دارویی باشد. درعرصه‌های دیم که دارای شیب کمتر از ۱۲ درصد هستند بایستی سامان‌دهی تولید بر اساس حذف علمی آیش و بهره‌گیری از علوفه و حبوبات در تناوب باشد و از سویی رواج سیستم‌های خاک ورزی حفاظتی نیز انجام شود.
هم‌چنین در عرصه‌های دیم با توجه به پراکنش بارندگی و نوع اقلیم لازم است سیاست‌های کشت متفاوتی کسب شود.
در مناطق سردسیری دارای بارندگی کم و متوسط (زیر ۴۰۰ میلی لیتر) کشت گیاهان مقاوم به خشکی مانند تری‌تیکاله و جو مورد توجه قرار گردد.
آیش در این مناطق در جهت کشت علوفه‌های یک‌ساله و کم توقع مانند ماشک باشد.
در مناطق با بارندگی بالاتر از ۴۰۰ میلی لیتر کشت گندم در تناوب با حبوبات دیم و علوفه دیم همراه با آیش صورت پذیرد.
● ضرورت اجرای طرح
کشور ما از نظر جغرافیایی در قسمتی از کره‌ی زمین قرار گرفته که با محدودیت‌های اقلیمی خاص مواجه است؛ خشک‌سالی یکی از محدودیت‌هایی است که در بسیاری از سال‌ها به‌عنوان چالشی بزرگ در برابر توسعه‌ی کشاورزی مطرح بوده و همواره مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. از سوی دیگر محدودیت‌هایی هم‌چون خاک زراعی، عوامل اقتصادی، تغییرات اقلیمی، خرد بودن اراضی کهن‌سال، نیروی کار بخش کشاورزی و ... چالش‌های تولید را در کشور چند برابر می‌کند.
با وجود چنین محدودیت‌هایی، طراحی برنامه‌ای منسجم و هدفمند در زمینه‌ی کشت محصولات کشاورزی برای غلبه بر مشکلات موجود امری اجتناب ناپذیر است.
طراحی و اجرای الگوی کشت مناسب، نه تنها به‌منظور مقابله با خشکسالی و کم آبی، بلکه به منظور کنترل هر چه بیشتر عوامل محدود کننده و بهره‌بردرای بهینه از امکانات موجود ضرورتی است که دنیا بدان پی برده و عمل کرده است و ما نیز به‌عنوان کشوری که به سمت توسعه گام بر می‌داریم با عمل به این مهم می‌توانیم با مشکلات و محدودیت‌ها آسان‌تر مقابله کنیم.
● اهداف اجرای طرح
۱) گزینش محصولاتی که از نظر اقلیمی با شرایط منطقه سازگاری کامل داشته و از نظر اقتصادی نیز دارای مزیت بوده و نسبت به محدودیت‌ها و امکانات موجود نیز قابلیت مدیریت سهل‌تری داشته باشد.
۲) کاهش ریسک تولید و افزایش قابلیت مقابله با بحران‌های احتمالی به‌ویژه خشکسالی و کمبود آب
۳) حفاظت از منابع پایه‌ی تجدید شونده تولید محصولات کشاورزی
۴) گسترش روحیه‌ی تعاون و یکجا زراعی محصولات به‌منظور توزیع مناسب‌تر خدمات، نهاده‌ها و حمایت‌های یکپارچه به تولید کنندگان و کنترل مدیریت
۵) افزایش بهره‌وری عوامل تولید
۶) ایجاد برنامه‌ای منسجم برای رسیدن به پایداری تولید و افزایش تولید متناسب با نیازهای داخلی و حفظ تجارت در بازارهای بین‌المللی
۷) ایجاد روحیه‌ی پذیرش کشت محصولات از پیش تعیین شده
۸) گسترش صنایع مرتبط و بررسی توان کمک این صنایع به مدیریت بحران‌های احتمالی به‌ویژه خشک‌سالی
۹) فقر زدایی و افزایش توان درآمدی تولید کنندگان خرد بخش کشاروزی
۱۰) تولید غذای سالم و حفظ تندرستی با استاندارد سازی تولید
● پروژه‌ها و زیر پروژه‌های طرح
۱) پروژه‌ی بهینه سازی الگوی کشت در عرصه‌های دارای محدودیت منابع آبی
▪ افزایش سطح گل‌خانه‌ها
▪ افزایش سطح کشت‌های زیر پلاستیک
▪ افزایش سطح کشت سورگوم
▪ افزایش سطح کشت انتظاری حبوبات
▪ افزایش سطح باغات تحت سیستم آبیاری قطره‌ای ( تحت فشار)
▪ جایگزینی ارقام کم آب‌خواه محصولات زراعی به‌جای ارقام معمول
۲) پروژه‌ی بهینه سازی الگوی کشت درعرصه‌های بدون محدودیت منابع آبی
▪ گسترش چند کشتی محصولات زراعی
▪ افزایش سطح کشت‌های متراکم و فشرده (intensive)
▪ افزایش تولید در واحد سطح محصولات زراعی از طریق اعمال تکنولوژی‌های نوین به زراعی و به نژادی
▪ اصلاح و بهینه کردن ترکیب کشت موجود اراضی پایاب سدها (زیر شبکه‌های مدرن)‌
۳) پروژه‌ی بهینه سازی الگوی کشت درعرصه‌های دیم با شیب بالای ۱۲ درصد
▪ افزایش سطح باغات
▪ کاهش سطح کشت گندم و جو
▪ افزایش سطح کشت گیاهان دارویی
▪ افزایش سطح زیر کشت علوفه‌های چند ساله دیم
۴) پروژه‌ی بهینه سازی الگوی کشت در عرصه‌های دیم با شیب کمتر از ۱۲ درصد
▪ کاهش آیش (به‌طور علمی) و افزایش تناوب گندم با حبوبات و علوفه دیم (در عرصه‌های دیم با بارندگی بیشتر از ۴۰۰ میلی‌متر)
▪ افزایش سطح زیر کشت جو (در عرصه‌های دیم با بارندگی کمتر از ۴۰۰میلی‌متر)
▪ گسترش سطح کشت تری‌تیکاله (در عرصه‌های دیم با بارندگی کمتر از ۴۰۰ میلی‌متر)
▪ افزایش سطح زیر کشت ماشک (در عرصه‌های دیم با بارندگی کمتر از ۴۰۰ میلی‌متر)
۵) پروژه‌ی سیاست‌ها و روش‌های حمایتی
▪ افزایش سطح تسطیح لیزری اراضی دشت‌های منطقه
▪ گسترش آب‌خیزها و آب‌خوان‌های منطقه‌ای
▪ لوله گذاری و پوشش انهار سنتی
▪ گسترش یکجا زراعی (به صورت پایلوت)
▪ بیمه‌ی رایگان اراضی تولیدکنندگانی که در رسیدن به الگوی کشت همکاری کرده‌اند (اجرا از سال دوم)‌
▪ گسترش تشکل‌های غیردولتی NGOs
▪ تشکل‌های مکانیزه
▪ تشکل‌های خدمات تعمیرات ماشین آلات و ادوات کشاورزی
▪ تشکل‌های بازار یابی و بازار رسانی
▪ تشکل‌های صنایع تبدیلی خانگی (خرد) و متوسط
▪ تشکل‌های صنایع بسته‌بندی خانگی (خرد) و متوسط
▪ تشکل‌های صنایع غیرکشاورزی (خرد خانگی یا متوسط)
▪ تشکل‌های احداث انبارهای ذخیره‌سازی محصولات کشاورزی
▪ تشکل‌های تولید در مکان‌های کنترل شده
▪ استانداردسازی مراحل گوناگون تولید برای محصولات گوناگون زراعی و باغی
▪ مطالعه‌ی میزان ضایعات محصولات گوناگون زراعی و باغی در مراحل گوناگون پیش تا پس از تولید
● سیاست‌های حمایتی
یکی از ابزارهای مهم در شکل‌گیری و اجرای الگوی کشت جهت گیری سیاست‌های حمایتی دولت اعم از سیاست‌های اقتصادی، بازرگانی و قانونی و پشتیبانی دولت از بخش کشاورزی است که در این راستا هدفمند کردن یارانه‌های بخش کشاورزی و مدیریت بهینه‌ی آن اهمیت خاصی دارد.
مدیریت هدفمند یارانه‌ها در راستای تحقق الگوی کشت می‌تواند در موفقیت اجرای برنامه الگوی کشت نقش ممتازی داشته باشد و فعالیت‌های بخش کشاورزی را در جهت به حداکثر رساندن بهره‌وری و بازدهی تولید هدایت کند.
انتظار می‌رود دستگاه‌های گوناگون قانون‌گذاری و اجرایی کشور در این امر مهم ملی مشارکت فعال داشته باشند:
الف) مجلس محترم شورای اسلامی قوانین مرتبط در جهت تحقق الگوی کشت را مصوب کند.
ب) دستگاه‌های ذی‌ربط از جمله وزارت جهاد کشاورزی، وزارت نیرو، وزارت بازرگانی، وزارت بهداشت و درمان، معاونت برنامه ریزی و راهبردی ریاست جمهوری در تعامل با یکدیگر به منظور اجرایی کردن الگوی کشت مناسب همکاری لازم را داشته باشند.
ج) محققین و اندیشمندان و تولیدکنندگان بخش کشاورزی با مشارکت فعال خود در راه رسیدن به الگوی کشت را هموار سازند.
● نتایج حاصل از اجرای طرح
این طرح به بخش کشاورزی این امکان را می‌دهد که با داشتن برنامه‌ای منسجم به اهدافی که در پیش گفته شده است دسترسی پیدا کرد؛ از جمله این نتایج می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:
۱) تناسب کشت اکوفیزیولوژیک محصولات در منطقه
۲) ایجاد اشتغال مولد (در احداث مکان‌های تولید کنترل شده)
۳) حفاظت از منابع پایه و تجدید شونده
۴) کاهش ریسک تولید و افزایش قابلیت مقابله با بحران‌های احتمالی همانند خشکسالی
۵) گسترش روحیه‌ی تعاون
۶) مدیریت مناسب خدمات، نهاده‌ها و حمایت‌های یکپارچه به تولید کنندگان
۷) افزایش بهره‌وری عوامل تولید
۸) کاهش هزینه‌های تولید و اقتصادی تر کردن تولیدات کشاورزی
۹) رسیدن به پایداری تولید
۱۰) فقر زدایی و افزایش توان درآمدی تولید کنندگان خرد بخش کشاورزی
۱۱) تولید غذای سالم و حفظ تندرستی با استاندراد سازی تولید
۱۲) گسترش صنایع مرتبط
۱۳) ایجاد روحیه‌ی پذیرش کشت محصولات از پیش تعیین شده

 

TOP