روانشناسی صنعتی وسازمانی یکی از رشته های نوین در کشور می باشد که سعی دارد هم پای سایر رشته های مدیریتی و حتی فراتر از آن ها به بررسی ساختار وعوامل مربوط به اشتغال و مسائل روانی و فیزیکی محیط کار بپردازد….
شاید بتوان تفاوت عمده این رشته را با سایر رشته های مدیریتی و رشته هایی مانند MBA در توجه بیشتر مباحث این رشته به روابط انسانی موجود در محیط کار و توجه به جنبه های روانشناختی محیط کار و در نظر گرفتن نقش عوامل انسانی در مشاغل است
( به طور مثال در بخشی از تحقیقات مربوط به این رشته به بررسی این موضوع می پردازد که چه ویژگی های شخصیتی برای برخی مشاغل کارآمد تر هستند – و به بررسی چنین سوالاتی پرداخته می شود- که ؛ آیا افراد درونگرا می توانند در مشاغلی که نیاز به ارتباطات کلامی بسیار قوی و روابط بالا دارد موفق باشند؟ آیا می توان افراد برون گرا را برای سمت های مدیریتی برگزید؟ چه کسانی باید استخدام شوند و … که این مسائل در حیطه روانشناسی هستند و نه رشته های مدیریتی )
ورود روانشناسی به عرصه پرفراز و نشیب مدیریت سبب شد تا با استفاده از نظریهها و مکتبهای گوناگون روانشناسی و با استناد و برقراری روابط انسانی به تبیین شخصیت و رفتار فرد در سازمان پرداخته شود و مفاهیمی مانند انگیزش و رفتار سازمانی مورد تاکید و دقت قرار گیرد. انسان گرامیترین گوهر آفرینش و ناشناختهترین آن است.
قبل از اینکه روانشناسی صنعتی – سازمانی را تعریف کنیم ابتدا باید خود روانشناسی را تعریف کنیم تا درک مطلب راحتتر باشه .
روانشناسی چیست ؟
علم بررسی رفتار و فرایندهای روانی را روانشناسی گویند .
تاریخچه روانشناسی صنعتی – سازمانی :
در آغاز، آنچه را که ما اکنون تحت عنوان روانشناسی صنعتی و سازمانی می شناسیم، نامی خاص نداشت و تحت تأثیر دو رویداد، که پیش از سال ۱۹۵۵ به وقوع پیوستند، شکل گرفت. یکى از این رویدادها، “ماهیت عملی” یا “واقعیت گرای” بعضی از تحقیقات پایه ای روانشناسی بود. در آن دوران، بیشتر روانشناسان از “تفکر علمی” پشتیبانی میکردند و به طور عمدی از مطالعه پدیده هایی که خارج از مرزهای کاملا پژوهشی بودند، پرهیز میکردند. در این زمان، یکى از روانشناسان علاقه مند به شناخت ماهیت “عملی” تحقیقات که برایان نام داشت، به جای دفاع از مطالعه در زمینه مشکلات کارگاههای صنعتی، پیشنهاد کرد در زمینه “مهارتهای واقعی” متصدیان مشاغل گوناگون در سازمانها، مطالعات علمی انجام گیرد. بریان معتقد بودکه بر اساس یافته های حاصل از این نوع تحقیقات، می توان روانشناسی علمى را شکل داد. او مقاله ای را تحت عنوان “چگونگی کسب مهارت ارسال و دریافت علایم رمز تلگرافی مرس به وسیله تلگرافچی های حرفه ای”، به چاپ رسانید.
در سال ۱۹۰۳, سخنرانی بریان در انجمن روانشناسی آمریکا باعث شد بعضی از روانشناسان به مطالعه در زمینه فعالیتهای “عینی” و اعمال روزانه مردم علاقه مند شوند. هرچند در غرب، بریان را به عنوان پدر روانشناسی صنعتی – سازمانی معرفی نکرده اند، اما معتقدند او منادی یا پیشرو این رشته از روانشناسی بوده است. ظاهرا اولین بار اصطلاح “روانشناسى صنعتی” را بریان در سال ۱۹۰۴ و بر حسب اتفاق، یعنى، به دلیل اشتباه در نگارش به کار برده است! در هنگام نگارش, او به جای اصطلاح روانشناسی فردی، اصطلاح روانشناسی صنعتی را می نویسد و متوجه اشتباه خود در نوشتن نیز نمی شود.
رویداد دیگرى که باعث شد کاربردهاى گوناگون روانشناسى در کار، سازمان و مدیریت (در آغاز تحت عنوان روانشناسی صنعتی و بعد، تحت عنوان روانشناسی صنعتی- سازمانی در آمریکا و روانشناسی کار در اروپا) شکل بگیرد، تمایل مهندسان صنعتی برای بهبودکارایی ابزار و وسایل کار بود. در اصل، مهندسان صنعتی به ابعاد اقتصادی تولید کالاها توجه داشتند و به همین دلیل علاقه مند بودند بهره وری کارگران، افزایش یابد. زن و شوهری به نام فرانک گیلبرث (که یک مهندس بود) و لیلیان گیلبرث (که دکترای روانشناسی داشت) به مطالعه در زمینه “زمان” و “حرکت” در تولید صنعتی پرداختند و اطلاعات تازه ای را ارایه دادند. شاید این دو فرد به خاطر تحقیقاتشان در زمینه عوامل یا اجزای حرکت آدمی بیشتر شناخته شده اند. بدین طریق علاقه به ابعاد کاربردی روانشناسی و توجه نسبت به افزایش کارایی صنعتی، مهمترین دلایل پیدایش روانشناسی صنعتی – سازمانی بوده است. در سال ۱۹۱۰، روانشناسی صنعتی به عنوان یکی از رشته های تخصصی رسمی علم روانشناسی درآمد. در غرب، سه نفر به عنوان مؤسس و پدر روانشناسی صنعتی – سازمانی شناخته شده اند. این سه فرد مستقل از یکدیگر کار میکردند و فعالیتهای پژوهشی آنان کمتر با هم مشابهت یا همپوشی داشته است.
والتر دیل اسکات : از اسکات که یک روانشناس بود، خواسته شد برای بعضی از مدیران سازمانهای تجاری در زمینه نیاز به استفاده از روانشناسی در تبلیغات، سخنرانی کند. سخنرانی او مورد توجه زیاد قرارگرفت و منتهی به انتشار دوکتاب تحت عناوین، نظریه تبلیغات ۱۹۰۳ و روانشناسی تبلیغات ۱۹۰۸ شد. در کتاب اول، پیشنهادات و مباحثی در زمینه روشها و ابزار نفوذ بر مردم، ارایه شد. در کتاب دوم نیز شیوه های بهبود کارایی از طریق “تقلید”، “رقابت”، “وفاداری”، و “تمرکز”، معرفی شده است. در سال ۱۹۱۱، اسکات دامنه علایق خود راگسترش داد و دو کتاب دیگر تحت عناوین نفوذ بر مردم در تجارت و افزایش کارایی آدمی در تجارت، به چاپ رسانید. در دوران جنگ جهانی اول نیز اسکات در انتخاب افراد برای انجام دادن وظایف خاص، از ابزار و وسایل سنجش، بهره گرفت.
فردریک تیلور : حرفه تیلور در رشته مهندسی بود. او کار خود را در یک شرکت از کارگری آغاز کرد، بعد، پست سرپرستی به او محول گردید و بالاخره مهندس کارخانه شد. تیلور ارزش طراحی مجدد شرایط کاری را جهت دستیابی به راندمان بالاتر برای شرکت و دستمزد برای کارگران، تشخیص داد. شناخته شده ترین کار او تحت عنوان “اصول مدیریت علمی” در سال ۱۹۱۱ به چاپ رسید. اصول ارایه شده از طرف تیلور عبارت بودند از: ۱- طراحی علمی روشهای کار در جهت افزایش کارایی، ۲- انتخاب بهترین کارگران و آموزش روشهای جدید به آنان، ۳- ایجاد روحیه تعاون و همکاری بین مدیران و کارگران، و۴- تقسیم مسئولیت طراحی و اجرای کار بین مدیریت و کارگران.
او در نمونه ای از مشهورترین روشهای پیشنهادی خود نشان داد وقتی کارگرانی که مسئولیت آنان جا به جاسازی شمشهای آهن (قالبهای ریخته گری آهن) است در فرصتهایی معین استراحت میکنند، بهروری آنان افزایش می یابد.
یکی از نتایج منفی نوآوری تیلور آن بودکه او را متهم ساختندکارگران را برای دریافت حقوق و دستمزد بیشتر، استثمارکرده و روشهای پیشنهادی وی باعث شده است تعداد زیادی از کارگران، بیکار شوند. چون در آن زمان میزان بیکاری در آمریکا زیاد بود، این نوع اتهامات و حمله ها باعث شد مشکلاتی برای تیلور به وجود آید و نمایندگان مجلس آمریکا نیز به تحقیق در زمینه روشهای پیشنهادی او بپردازند. تیلور در پاسخ به انتقاداتی که از روشهاِی پیشنهادی وی شده بود اظهار داشت: افزایش کارایی منتهی به موفقیت وکامیابى بیشتر می شود و کارگرانی که برای تصدی یک شغل انتخاب نمی شوند، میتوانند برای شغل دیگری انتخاب شوند و تواناییهای بالقوه خود را در آن شغل، به کار گیرند. واقعیت آن است که این نوع بحث و جدالها هرگز به نتیجه روشنی منتهی نگردید و هنگامى که جنگ جهانی اول آغاز شد و گسترش یافت، چنین مباحثی نیزکمرنگ تر شدند.
هوگو مونستربرگ : مونستربرگ یک روانشناس آلمانی بود که تحصیلات دانشگاهی سنتی را نیز طی کرده بود. ویلیام جیمز (روانشناس معروف آمریکایی) مونستربرگ را به دانشگاه هاروارد دعوت کرد و او نیز در این دانشگاه روشهای تجربی خود را برای حل مسایل متنوع و از جمله “ادراک” و “توجه”، به کارگرفت. به زودی مونستربرگ به صورت یکی از شخصیتهای مشهور در آموزش و پرورش آمریکا درآمد، سخنرانیهای بسیار جالب ایراد میکرد و یکی از دوستان نزدیک او نیز، تئودور روزولت (رئیس جمهور آمریکا) بود. مونستربرگ نسبت به بهره گیری از روشهای سنتی روانشناسی برای حل مشکلات عملی صنعتی علاقه مند بود. کتاب او تحت عنوان روانشناسی وکارایی صنعتی به سه بخش مختلف، یعنى، “انتخاب کارگران”، “طراحی موقعیت و شرایط کار”، و “استفاده از روانشناسی در فروش”، تقسیم میشد. یکی از مشهورترین مطالعات مونستربرگ، تعیین عواملی بود که باعث میشد ایمنی راننده واگن برقی شهری بیشتر شود. بعضی از روانشناسان، مونستربرگ را پدر روانشناسی صنعتی می دانند. لندی و ترومبو معتقدند می توان ریشه های نظری و حرفه ای بسیاری از روانشناسان صنعتی و سازمانی معروف در طى قرن بیستم را درکارهای مونستربرگ جستجو کرد. در سرتاسر تاریخچه رشد و تحول روانشناسی صنعتی و سازمانی، کارها و نظریه های مونستربرگ در روانشناسان علاقه مند به این رشته اثر داشته است و آموزشهای وی همیشه راهنمای اعضای انجمن روانشناسی صنعتی- سازمانی در آمریکا، بوده است.
وقتی جنگ جهانی اول در اروپا گسترش یافت، مونستربرگ از آلمان طرفداری کرد و به خاطر وفاداری او به آلمان، وجهه عمومی وی در نزد مردم آمریکا از بین رفت. احتمالا فشارهای روانی ناشی از این رویداد در مرگ او که در سال ۱۹۱۶ اتفاق افتاد، مؤثر بوده است. جدایی ناگهانی مونستربرگ از حیطه روانشناسی صنعتی باعث شد نوعی خلا علمى در این زمینه به وجود آید و یکی از دلایل این خلا نیز آن بود که هیچ یک از همکاران مونستربرگ کارهای او را ادامه ندادند. اما درگیر شدن آمریکا در جنگ، باعث ایجاد نوعی اتحاد بین روانشناسان علاقه مند به این حیطه از روانشناسی شد. تأکید اولیه روانشناسی صنعتی – سازمانی، سود اقتصادی ناشی از به کارگیری نظریه ها و روشهای روانشناسی براى حل مسایل و مشکلات تجارت و صنعت بود. رهبران بنگاههای اقتصادی، روانشناسان را به همکاری دعوت کردند و بعضی از روانشناسان نیز علاقه مند به تحقیقات کاربردی شدند. به هر حال، جنگ جهانی اول باعث شد جهت یا مسیر تحقیقات روانشناسی صنعتی، تغییرکند.
هدف اصلی روانشناس کار نیز مطالعه و کاربرد آن دسته از اصول و یافتههای علم روانشناسی است که در رابطه بین انسان و کار او اثر میگذارد.
● تعریف کار:
آدام اسمیت معتقد است که سعادت و ثروت هر ملت، بسته به نیروی کار مردم آن است. هانری میلر میگوید: کار و زندگی، لازم و ملزوماند؛ کار کن برای زندگی و زندگی کن برای کار. هنری فورد معتقد است شخصی که از کار میگریزد، از زندگی میگریزد. اسکار وایلر نیز گفته است که هرچه کار سخت باشد، بیکاری از آن سختتر است…
● تعریف روانشناسی کار:
در تعریف روانشناسی کار میتوان گفت، رشتهای از روانشناسی که در آن رفتار آدمی در رابطه با کار مورد مطالعه قرار میگیرد. هدف اصلی روانشناس کار نیز مطالعه و کاربرد آن دسته از اصول و یافتههای علم روانشناسی است که در رابطه بین انسان و کار او اثر میگذارد.
بنابراین، میتوانیم قلمرو روانشناسی کار را به عنوان مطالعه رفتار آدمی در آن جنبه از حیات بدانیم که:
با « کار» پیوندی تنگاتنگ دارد و رفتار آدمی را در رابطه با آن تحت مطالعه و بررسی قرار میدهد.
برای به حداقل رسانیدن این مشکلات انسانی در کار، از قوانین و یافتههای روانشناسی استفاده میکند.
در روانشناسی کار کوشش اصلی روانشناس آن است که:
ـ هر سازمان تولیدی یا خدماتی به تولید آن دسته از کالاها و خدمات بپردازد که اولاً، نیازهای «معقول» آدمی را تأمین کند و ثانیاً، در این راه، رفاه جسمی و ارزشهای شخصی و انسانی مردم نیز مورد توجه قرار گیرد.
ـ کارایی و خاصه اثربخشی فعالیت کارکنان سازمانها در تولید و توزیع کالاها و خدمات، افزایش یابد.
ـ شرایطی فراهم شود تا کارکنان سازمانها، با اعتقاد و علاقه به فعالیت بپردازند.
ـ ارزشهای شخصی و انسانی کارکنان سازمانها هم چنان محفوظ باقی بماند و موجباتی فراهم گردد که ایمنی کارکنان در زمینه سلامت جسمی و روانی، تأمین شود.
ـ بهداشت روانی کارکنان سازمانها با تمام ابعاد آن تأمین شود و رشد و بالندگی شخصیت آنان همراه با افزایش کارایی و اثربخشی فعالیتشان، موردنظر قرار گیرد.
ـ مسایل انسانی در محیط کار حل شود و اگر بخواهیم واقع بینانهتر بیان کنیم، «مسایل و مشکلات انسانی در محیط کار، به حداقل برسد و … ».
● تعریف روانشناسی صنعتی:
در تعریف روانشناسی صنعتی (که اکنون دیگر از این اصطلاح استفاده نمیشود) آمده است: مطالعه رفتار آدمی در جنبههایی از حیات که به کار مربوط است و بهرهگیری از دانش حاصل از رفتار آدمی جهت به حداقل رسانیدن مشکلات وی در کار.
● تعریف روانشناسی صنعتی سازمانی:
این رشته روانشناسی را چنین تعریف کرده است: کاربرد اصول روانشناسی در محل کار و مطالعه عواملی که در سازمانها بر کارکنان اثر میگذارد. به اعتقاد اسپکتور، روانشناسی صنعتی و سازمانی، یعنی یافتن اصول علمی و به کارگیری آن در محل کار.
● کاربردهای کنونی روانشناسی در محیط کار
امروزه در کاربرد روانشناسی کار به پدیدههایی نظیر «تفاوتهای فردی»، «ساختار سازمانی»، «پاداش و دستمزد» «ساختار گروهی در سازمان»، «نظام تنبیه و تشویق»، «طراحی وسایل کار»، «شرایط کار»، «انگیزش کارکنان» و نظایر آن توجه میشود و قابل پیشبینی است که در آینده نیز توجه روانشناس کار یا روانشناسی صنعتی و سازمانی به جای «عوامل منفرد»، به «عمل متقابل رفتار آدمی» و عوامل دیگری نظیر سازمان، شرایط کار، بهرهوری، آدمکهای مصنوعی و… معطوف شود.