استرس در کارکنان و هزینه‌های آن

اکثر سازمان‌ها به این مساله واقف نیستند که وجود استرس در کارکنان، هر ساله چه هزینه‌ای برای آنان به همراه دارد.
با در نظر گرفتن نقش استرس در 60 تا 90 درصد از مشکلات پزشکی، سازمان‌ها دیگر نمی‌توانند هزینه‌های ناشی از مراقبت پزشکی کارکنان را که در اثر استرس به وجود می‌آید، نادیده بگیرند. تحقیقات نشان می‌دهد که وجود استرس به هزینه‌های انجام کار به طرق مختلف افزوده و سلامت و بهره‌وری کارکنان را به خطر می‌اندازد. در اینجا به برخی از پیامدهای استرس در کارکنان می‌پردازیم: 

غیبت از کار

میزان عقب افتادن از کار در کارکنانی که از وجود استرس رنج می‌برند، چه به دلیل فشار کاری و چه مشکلات پزشکی، بالا می‌باشد. طبق تحقیقات منتشر شده در ژورنال پزشکی آمریکا، احتمال غیبت کاری کارکنانی که دچار استرس بالایی می‌باشند، پنج بار در سال گزارش شده است. هزینه‌های جایگزینی، جبران از کارافتادگی و بهره‌وری از دست رفته، غیبت‌های کاری را به پیامدی پر هزینه تبدیل می‌نماید.

شکایات

مساله شکایت کردن نه تنها در میان کارگران بلکه در روابط بین کارمندی نیز در حال افزایش است. احساس بی‌قدرتی عامل بزرگی در به وجود آمدن استرس و نوعی حس انتقام می‌باشد. زمانی که به افراد احساس بی‌فایده بودن و نداشتن کنترل بر زندگی‌شان دست می‌دهد، احتمال زیادی وجود دارد تا به هر اقدامی ‌متوسل شوند. بسیاری از سازمان‌ها به دلیل ترس از فراهم شدن شرایط برای دادخواهی کارکنان، نسبت به شناسایی و برخورد با استرس در کارکنان خود اکراه دارند، با این حال کشف عوامل استرس‌زا و رسیدگی به آنها بهترین شیوه عمل برای سازمان‌ها می‌باشد. چنانچه سازمانی نسبت به مشکلات کارکنان خود بی اهمیت بوده و آنها را نادیده بگیرد، احتمال شکایت کارکنان به مراتب بیشتر خواهد بود تا آنکه مشکلات را شناسایی کرده و هدایت نماید.

تصادفات

استرس باعث کاهش تمرکز، مشغولیت فکری و فرسودگی می‌شود. با افزایش مطالبات کاری و فشارهای زمانی، توجه کمتری نسبت به نکات امنیتی، استفاده از تجهیزات مناسب و مکانیسم‌های کاری مناسب با انسان می‌شود. افرادی که دارای استرس بالا می‌باشند به میزان 30 درصد بیشتر در معرض سوانح کاری قرار دارند. شکایات ناشی از سوانح کاری نوعی تاثیر روان‌شناسی را نیز با خود به همراه دارد. ارتباط میان استرس، رضایت کارکنان و شکایات را نمی‌توان نادیده گرفت. مطالعه‌ای روی 3020 کارمند هواپیمایی نشان داد، کارکنانی که به ندرت از کار خود رضایت داشتند، دو و نیم برابر بیشتر از کارکنانی که تقریبا همیشه از کار خود احساس رضایت می‌کردند، از دردکمر شکایت داشتند.

اشتباه در قضاوت و عمل

زمانی که افراد تحت فشار عصبی قرار دارند، مدام به مشکلات خود فکر می‌کنند. فشار عصبی همچنین می‌تواند منجر به کوته‌فکری و تنگ نظری شود و این امر به نوبه خود موجب می‌شود تا کارمند نسبت به اشارات محیطی و اطلاعات مورد نیاز برای اتخاذ تصمیمات موثر و مطمئن، بدبین شده و دچار کندی در فرآیند تفکر شود. از طرفی فشار عصبی شدید و مداوم، افراد را از لحاظ فکری، احساسی و مهارت‌های بین فردی دچار ضعف می‌نماید و این مساله می‌تواند اشتباهاتی پر هزینه و گاه همراه با خطر جانی را به همراه داشته باشد.

تضاد و مشکلات بین فردی

با به وجود آمدن تیم‌ها و نیروهای کاری متنوع و اقتصاد خدمت محور، نیاز به مهارت‌های بین فردی در کارکنان بیشتر می‌شود و این امر نیز به نوبه خود می‌تواند منجر به بروز استرس شود. طبق گزارش اس.تی پل، نیاز به مهارت‌های بین فردی برای کار با اعضای تیم و سرپرستان، بزرگ‌ترین عامل فرسودگی در کارکنانی که از قبل تحت فشارهای کاری دیگری نیز قرار دارند، می‌باشد. تحت چنین فشارهایی احتمال کمی ‌وجود دارد که افراد بتوانند به صورت مفید و مناسب پاسخگو باشند و ممکن است چنین مفهوم بین فردی‌ را حتی دشوارتر و خسته‌کننده‌تر از سایر فشارهای کاری توصیف نمایند.

مشکل در خدمات رسانی به مشتریان

وجود کارکنانی فرسوده و تحت فشار عصبی زیاد، می‌تواند به بیگانگی از مشتریان بینجامد. بنابر تحقیقات انجام شده روی 100 شركت که در مقاله ‌هارواردبیزنس منتشر شد، حتی کاهشی 5 درصدی در مشکلات مشتریان، می‌تواند 30 تا 85 درصد افزایش در سوددهی شرکت را به همراه داشته باشد. بنابراین حتی درصد کمی ‌نارضایتی از جانب مشتریان، می‌تواند به از دست رفتن سود زیادی بینجامد. با آنکه رابطه میان کارکنان خوشحال و مشتریان راضی امری بدیهی است، با این حال هنوز هم مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد.

مقاومت در برابر تغییر

تلاش‌های بسیاری در جهت تغییر و بهبود سازمانی به دلیل مقاومت کارکنان در برابر تغییر و نادیده گرفته شدن رابطه میان استرس و ترس از تغییر، با شکست مواجه شده است. وجود فشار عصبی باعث می‌شود تا افراد نسبت به تغییر امور آشنا و روتین و الگوهای رفتاری، بسیار سرسختانه عمل نمایند و این امر باعث بر هم خوردن جو تغییر در سازمان می‌شود. با بالا رفتن درصد استرس در فرد، اصرار به انجام کارها به روش‌های اولیه و قدیمی، هر چند دیگر موثر نباشند، بیشتر می‌شود. زمانی که افراد از فشارهای عصبی رنج می‌برند، از برخورد با اشیا و مکان‌های جدید امتناع می‌ورزند و تازگی و تفاوت آنها را می‌ترساند. میلیون‌ها دلار هزینه در جهت تغییرات سازمانی به دلیل همین مقاومت درونی نسبت به تغییر و تازگی که از وجود استرس نشات می‌گیرد و منجر به تاخیر در اجرای امور می‌شود، از بین رفته است.

نبود زمان کافی برای انجام درست کارها

با آنکه هزینه وجود استرس در میان کارکنان بسیار قابل توجه می‌باشد، اما احتمالا جدی‌ترین هزینه‌ای است که هنوز تعریف نشده است. تخمین میزان فرصت‌ها و پتانسیل‌های از دست رفته آسان نمی‌باشد. وجود فشار عصبی، هزینه‌های سنگینی را در ارتباط با بهره‌وری و کیفیت، برای سازمان‌ها به همراه دارد. هزینه سنگینی که سازمان‌ها در قبال استرس در محیط کار و هزینه‌های انسانی می‌پردازند، در واقع قابلیت آنها برای بهبود و توسعه است. با افزایش حجم کاری، افراد مجبور به انجام کار بیشتر و سریع‌تر و در نتیجه نداشتن زمان لازم برای انجام بهتر آن خواهند بود. با تلاش بیشتر و بیشتر آنها، بازده نیز کم و کمتر می‌شود و در آخر فرسوده شده و از طریق از کارافتادگی یا پیدا نمودن شغلی دیگر، سازمان را ترک می‌نمایند.

از دست رفتن سرمایه فکری

علاوه بر از دست رفتن فرصت بهبود مداوم، سازمان‌ها مجبور خواهند بود تا هزینه دیگری نیز در ارتباط با استرس بپردازند و آن عدم تقدیر از سرمایه فکری افراد می‌باشد. متخصصان سرمایه فکری را مزیتی کلیدی و رقابتی در بازار قرن بیست و یکم معرفی می‌نمایند و تنها سازمان‌هایی که به قدر کافی هوشمند، هوشیار و پاسخگو به نیازهای بازار و مشتریان می‌باشند، در این میان موفق می‌شوند.
اما متاسفانه نیروی کار در اغلب سازمان‌ها به قدری تحت فشارهای عصبی می‌باشد که این مساله اتفاق نمی‌افتد. در ابتدایی‌ترین نمونه آن می‌توان گفت که هرقدر کارکنان بیشتر تحت اینگونه فشارها باشند، کمتر به فکر نوآوری و برتری می‌افتند. در چنین شرایطی فرد تنها به بقا فکر می‌نماید و ریشه مشکلات عمیق و عمیق‌تر می‌شود. وجود استرس هوش افراد را از نظر فکری و مهارت‌های بین فردی کاهش می‌دهد. هوش تنها به حساب و کتاب امور مربوط نمی‌شود، بلکه برخورد با افراد را نیز در بر می‌گیرد. مهارت‌های بین فردی قوی و همكاری موثر موجود در سازمان و وفاداری مشتریان، همه و همه منبعی شگرف برای خلق سرمایه فکری می‌باشند. در محیط‌هایی با استرس زیاد و انرژی بر، افراد قادر به حس همدلی نبوده و با تمرکز بر مشکلات خود، نسبت به نیازهای دیگران بی‌تفاوت می‌شوند. در چنین شرایطی، مهم‌ترین دارایی یک سازمان یعنی سرمایه فکری افراد نه تنها بی‌فایده شده، بلکه بی‌ارزش می‌شود، سطح عملکرد کاهش پیدا می‌کند و موجبات فرسایش تدریجی سرمایه فکری و مهارت‌های بین فردی افراد، از دست رفتن مشتریان و بهره‌وری را در نتیجه تضاد و مشکلات اخلاقی در سازمان فراهم می‌آورد.

هدایت درست امور

ایجاد جوی در سازمان که افراد را تشویق و حمایت نموده و مطابق کارشان به آنها پاداش می‌دهد، نیروی کاری خوشحال‌تر و سالم‌تری را به ارمغان می‌آورد. در100 نمونه از بهترین کمپانی‌ها برای کار کردن در آمریکا مشخص شد که آنها دارای درآمدی دو برابر درآمد بر سهم نسبت به 500 کمپانی متوسط و ضعیف می‌باشند. راهکار پیشنهادی این دست از کمپانی‌ها، انداختن نیم نگاهی به فرصت‌های از دست رفته بر اثر بی‌توجهی نسبت به اثرات عمیق نبود سلامتی در کارکنان و راهنمای انجام درست کارها می‌باشد.

چه باید کرد ؟

اولین قدم برای مدیران یا هر متخصص دیگری که در صدد به حداقل رساندن هزینه استرس در سازمان می‌باشد، دانستن تاثیرات وجود استرس بر افراد است. با درک این موضوع، مدیران با قدرت بیشتری می‌توانند با عمق و وسعت فشارهایی که بر کارکنان می‌رود، ارتباط برقرار نمایند. هدایت اینگونه فشارها کار آسانی نیست و مستلزم صداقت مدیریت در مورد اعمال و سیاست‌های خود و تعهد به سختکوشی در جهت تغییر رویه‌ها می‌باشد. با شناسایی هزینه‌های وجود استرس، مدیران قادر خواهند بود اولین قدم را در جهت کاهش هزینه‌های عملیاتی و در عین حال پرورش نیروی کار خوشحال، سالم و مولد در سازمان خود، بردارند.


منبع : وبلاگ روانشناسی صنعتی و سازمانی

TOP