ما عقیده داریم در اسلام نه تنها برای تمام بیماریها، مسائل و مشکلات بهداشتی و تغذیهای، دارو، درمان و راه حل وجود دارد، بلکه معتقدیم این درمانها بهترین و کاملترین درمان موجود است؛ اما متأسفانه یا به خوبی شناخته نشدهاند یا درست اجرا نمیگردند
وقتی دربارة طب اسلامی صحبت میشود، تمامی فکرها به طرف عرقیات و یا دم کردن گروهی از گیاهان دارویی متوجه میگردد؛ در صورتی که دایره طب اسلامی بسیار فراتر از این مباحث است و تمام ابعاد زندگی فرد را در بر گرفته و در مورد آن نظر و برنامه دارد. چگونه ممکن است اسلام یک دین همه بُعدی باشد، اما برای بُعد جسمانی و تغذیهای فرد برنامه و دستور نداشته باشد؟
ما عقیده داریم در اسلام نه تنها برای تمام بیماریها، مسائل و مشکلات بهداشتی و تغذیهای، دارو، درمان و راه حل وجود دارد، بلکه معتقدیم این درمانها بهترین و کاملترین درمان موجود است؛ اما متأسفانه یا به خوبی شناخته نشدهاند یا درست اجرا نمیگردند و به همین علت برای درمان تمام بیماریها از منابع غربی استفاده میکنیم؛ حال آنکه غربیها نیز بسیاری از اطلاعات پزشکی خود را از منابع علمی و روایی ما دریافت کردهاند.
علت دیگر مهجور ماندن این بُعد از منابع دینی، کمبود دانشمند دینی در این مبحث است. دانشمندان مسلمان ما یا بیشتر در منابع فقهی، اخلاقی، فلسفی و عرفانی تحقیق و جستوجو نمودهاند و یا اگر رشته تحصیلاتشان پزشکی بوده است، تمام منابع اطلاعاتیشان غربی و به دور از اسلام است.
اما مدتی است که یک حرکت وسیع پژوهشی با همکاری دو طرفه پزشکان و دانشمندان دین شروع شده تا این عرصه از دین نیز وارد گسترة زندگی مسلمانان گردد.
پس از بیان این مقدمه، باید گفت که اصول درمان در طب اسلامی تنها براساس درمان بیماری نیست؛ بلکه اساس درمان طب اسلامی پیشگیری از بروز بیماری بر پایة تغذیه درست و مناسب و ایجاد عادات صحیح بهداشتی در جامعه مسلمانان میباشد.
اصل اول که میتوان آن را مهمترین اصل در طب اسلامی دانست، مطابقت تغذیه و خوراک فرد با مزاج، موقعیت جغرافیایی، شرایط آب و هوایی، سن و حتی اصول و شرایط اجتماعی او میباشد.
براساس این اصل، نوع تغذیه افرادی که در یک خانواده و در یک مکان با هم زندگی میکنند، ولی سن و ساختار و خصوصیات جسمی متفاوتی دارند، نباید کاملاً مثل هم باشد. نوع تغذیه دو فرد که از نظر سن و جنس و شرایط جسمی مانند هم هستند، اما در دو منطقه جغرافیایی ـ مثل شمال و جنوب کشور ـ زندگی میکنند نیز، مشابه نخواهد بود؛ حتی اگر دو فرد دارای همین خصوصیات مشابه هستند، ولی در دو کشور، با خاصیت آب و هوایی مشابه و با قوانین، شرایط و آداب و رسوم متفاوت، زندگی میکنند نیز نباید مثل هم غذا بخورند.
از اهمیت شناسایی مزاج افراد، زمان، سن و موقعیت جغرافیایی، به تعیین تغذیه مناسب که از بیماری افراد جلوگیری و به سلامت آنان کمک میکند، پی خواهیم برد. بنابراین در ابتدا برای درک بهتر مزاج افراد باید مزاج ارکان اولیة هستی که همان عناصر تشکیل دهنده موجودات میباشند را شناخت. این عناصر به ارادة پروردگار با هم ممزوج گشته و جهان خلقت را تشکیل داده و تفاوت نیست این عناصر است که باعث تفاوت ساختاری موجودات گردیده است.
مزاج ارکان اولیه هستی
1. آتش: اولین رکن از بالا آتش است که تبلور انرژی است.
الف) مزاج آتش گرم و خشک است؛
ب) چون جایگاه آتش بالاست، هر جا باشد به سمت بالا میرود؛
ج) تغییر موضع در آتش خیلی سریع صورت میگیرد، ناگهان زبانه میکشد، بسیار بالا میرود و گاهی پایین میآید. هر چه خاصیت آتش را داشته باشد، خیلی سریع بالا و پایین میرود؛
د) با آتش میتوان هر چیز غیر قابل انعطاف را انعطافپذیر کرد، به عنوان مثال آهن سرد و سخت با آتش نرم میشود یا کسانی که مزاج سردی دارند با حرفهای گرم و محبتآمیز جذب و منعطف میشوند.
2. هوا: رکن دوم که زیر آتش است، هوا یا همان باد است.
الف) بیشترین حجم نظام هستی را اشغال میکند؛
ب) در طب اسلامی هوا از آتش بهتر است؛ زیرا هم قابلیت جابهجایی سریع را دارد و هم قابل استنشاق و تنفس است؛
ج) عریان است، یعنی هرچه در آن است، معلوم میباشد.
د) توانایی نفوذ در اجسام را دارد، اما توانایی نفوذ در آتش بسیار بیشتر است؛ زیرا هوا در دیوار میرود، ولی در سنگ نه؛ اما آتش هم سنگ را نرم میکند و هم در آن نفوذ میکند.
مزاج هوا گرم و تر است، ولی میزان گرم و تری آن به اطرافش بستگی دارد؛ اگر هوا روی دریای جنوب باشد مزاجش گرم و تر است، ولی اگر روی دریای شمال باشد سرد و تر است.
3. آب: پس از هوا بیشترین حجم را در کره زمین اشغال میکند، مزاج آن سر و تر است.
الف) سردیاش به میزان تماس با گرما و عدم تماس با آن بستگی دارد، ولی رطوبت را همیشه دارد؛
ب) آب بالا نیست و پائین است، اگر جایی آب بالا رفته پس حتماً آتشی وجود داشته که آب را بخار کرده و آن را بالا برده است؛
ج) هرچه بیشتر پخش شود، پس از آن دوباره سرجای خود بر میگردد؛
د) هرچه بیشتر سرد شود انعطافش کمتر میشود تا اینکه وقتی یخ میزند، دیگر اصلاً انعطاف ندارد؛ اما آب در حالت عادی و مایع بودن انعطافپذیر است.
4. خاک: مزاج خاک سرد و خشک است. الماس که از جنس خاک است، از شدت سردی مسموم کننده میباشد و اوج سردی مرگ میآورد.
الف) انعطافپذیری خاک بسیار کم است و در صورت تماس با آتش، به آهستگی انعطاف پذیر میشود؛
ب) خاک خودگرا است و این خودگرایی باعث شده که پایه نظام هستی قرار بگیرد؛ یعنی اول خاک، روی آن آب، گِرد آن هوا و سپس آتش (خورشید) است. این خودگرایی در خاک باعث شده که هرچه از جنس آن است، تمایل داشته باشد به آن بازگردد.
معادل علمی عناصر چهارگانه
آتش معادل انرژی، هوا معادل گازها، آب معادل مایعات و خاک معادل مواد معدنی و تمام چیزهایی است که در خاک موجود است (معادل معدنیات).
در اینجا، این سؤال مطرح است که آیا خلقت بدون درک و فهم است؟ طب کلاسیک جوابی برای این سؤال ندارد؛ اما طب اسلامی میگوید، خلقت، آتش، آب، هوا و خاک درک، فهم و شعور دارند:
آتش: ((یا نارُ کُونی بَرْدًا وَ سَلامًا))( )؛ «ای آتش بر ابراهیم(ع) سرد و سلامت باش». پس آتش درک دارد که مورد خطاب خداوند متعال قرار گرفته است.
هوا یا باد: ((وَ أرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ))( )؛ «و بادها را آبستنگر گیاهان فرستادیم».
آب: ((وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلّ شَیْءٍ حَیّ))( )؛ «و از آب به همه چیز زندگی بخشیدیم».
خاک: ((وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ))( )؛ «و انسان را از خاک آفریدی».
5 . نَفْس (جوهر): رکن پنجم زبان فهم معنویات مثبت و منفی است. اگر آن را نادیده بگیریم یک رکن اصلی خلقت را نادیده گرفتهایم و درمانها و تلاشهای ما در بررسی انسان ناقص میشود. این همان روح الهی است که در درون چهار عنصر اصلی وجود دارد.
مزاج این رکن گرم است، از نوع گرمای اعتدال بخش و آنگونه که ظرفیت جسم است در آن ظهور پیدا میکند. این رکن یک ظرف مستعد در مثبت و منفی است.
عناصر 4گانه محکوم به فنا و نابودی هستند، اما ((کُلّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلاّ وَجْهَهُ))( ) این عنصر برای همیشه هستی باقی است.